لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳ کابل ۰۴:۲۲

شعر ابلق بهاری


شعر ابلق بهاری

بهار آمد ، بهار آمد
و درختان پراز برگ می شود
و برگ ها پر از خاک می شود
برف ها آب می شود
آب ها با خاک یکجا می شوند و بالاخره خاک باد می شود
گل های جویچه همچو لب های یک عاشق خشک می شود
وبعد در ششهای مایان لانه می کند
به یاد می آورم نوروز را که چسان
خود را در خانه
قفل کرده بودم

شهر ما شهر کابل است
شهر کابل پر از گل است
جویچه های پیش خانهء ما
با آمدن بهار
جان تازهء می گیرند
بهار آمد و پس از این
مگس ها و پشه های زیبا به گرد بیلر های کثافات همچو پروانه ها می چرخند
و صبح گاهان و شام گاهان
از کنار دستر خوان و غذای ما ریژه می روند ...
بیا ای معشوق کمر باریک من
که برایت از بهار
بگویم و از زیبایی جان بخش دریای کابل

اما هوشت باشد که پیاده نیایی که خاک و دود سرک ها ایقه زیاد است که به خدا اگه بریت نه شش بانه و نه قلب و نه دماغ که باز داکتر صحیح هم پیدا نمی شه که تداویت کنه میبینی که کل دوا هام تقلبی است والله اگه تا بهار دگام جور شوی ...
please wait
Embed

No media source currently available

0:00 0:11:30 0:00
لینک مستقیم
XS
SM
MD
LG