لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
چهارشنبه ۲۵ ميزان ۱۴۰۳ کابل ۰۸:۵۸

کی آثار و ارزش های تاریخی افغانستان را غارت کرد!


این دود سیه فام كه از بام وطن خاست
از ماست كه بر ماست
وین شعله سوزان كه برآمد ز چپ و راست
از ماست كه بر ماست
اسلام گر امروزچنین زار و ضعیف است
زین قوم شریف است
از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست
ازماست كه بر ماست

شنوندهء عزیز با بیتی چند از این شعر ملک ‌الشعرا بهار، مقدم تان در نخستین برنامهء از «ماست که برماست» خوش و خجسته باد!

رادیو آزادی به مساعدت شما در روزنهء تازه باز شدهء «از ماست که برماست» می کوشد به علل حوادث، پرداخته، به این پرسش که چرا «ازماست که برماست» پاسخ دریابد. باشد که مشترکاً گامی چند در کاهش «دودی که از بام وطن بر می خیزد» بر داشته شود.

بار ها شاهد آن بوده ایم که همواره انتظار و توقع شده است، که دیگران، خارجی ها و یا هم حکومت، همهء کار ها را از ساده ترین ها تا مسایل مبرم، برای ما انجام دهند.

در بدبختی ها و مصیبت ها همواره همه را از اهل خانه آغاز تا همسایه ها همه و همه را بجز از خود مقصر دانسته، بدون اینکه نقش «من» خود، در به میان آمدن این بدبختی ها، در نظر گرفته شود. همیشه همهء انگشتان به سوی همگان و توقع از دیگران است. ولی آیا واقعاً دیگران مسوول بوده و یا می باشند؟

نقش ما در این میان چی بوده و چی می تواند باشد؟

موضوعات برای این برنامه خیلی زیاد اند و این خود نقطهء آغاز را دشوار می سازد. ولی بالاخره باید از یک نقطه آغاز کرد.
بناً زیاد هم دور نمی رویم و از دههء 90 و حوادث آن می آغازیم.

در آغاز دههء 90 بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله نیز مسایل خیلی بی شمار وجود دارند که باید در مورد نقش «من خود» در آن ها، تعمق شده سر در گریبان فرو تفکر و قضاوت فرو برده شود.

در کنار صد ها رویداد درد آور که در آن زمان صورت گرفت، یکی هم غارت و انهدام موزیم ها و محو ارزش های فرهنگی و تاریخی افغانستان می باشد که به طور بیرحمانهء صورت گرفت. با اهمیت ترین آثار از بین رفته، یا هم به خارج قاچاق شده برای کلکسیونر های شخصی در لیلام های بازار سیاه بین المللی فروخته شدند.

از تفنگچهء وزیر اکبر خان تا سنگ قبر و دروازهء مقبرهء سلطان محمود غزنوی و از آثار موزیم های ملی تا قبور زیارت ها و اماکن مقدسه، هیچ کدام از این غارت ها مصوون باقی نماندند.

در بروز این حوادث عده یی تا امروز هم کشور های همسایه به طور خاص پاکستان و وزیر داخلهء سابق آن کشور، نصیر الله بابر را که جنون و تعصب جمع آوری آثار تاریخی این حوزه را دارد، ملامت می کنند.

درست است که امروز می توان آثار بیش بهای حوزهء گندهارا به خصوص آثار تاریخی فارم هده را در کلکسیون های شخصی نصیر الله بابر، خانواده بهوتو، سایر مقامات و ثروتمندان پاکستانی و جنرالان اردو و آی اس آی آن کشور سراغ کرد. ولی آیا لازم است که از بیگانه گان نالید و آن ها را ملامت کرد. بر خلاف باید به نصیر الله بابر و انسان های ابن الوقت و منفعت جوی نظیر وی حق هم داده شود که با درک وضعیت حساس و هرج و مرج آن زمان در افغانستان، از این آب گل آلود به شکل ماهرانهء ماهی های مطلوب خودشان را گرفتند و منفعت بردند. این طبیعت انسانی است که هرکس برای مطلب خودش دلبری می کند. ولی باید به این نکته بیشتر فکر کرد که نقش ما در این حوادث چی بوده است؟

کی بود که موزیم ها را غارت و تخریب کرد؟

جوانان در این مورد چگونه می اندیشند؟

آری باید سر در گریبان خود فرو برد و وجدان بیدار را قاضی ساخته به این پرسش ها، خود پاسخ گفت:

دلالان این آثار تاریخی کی بودند؟
پول های ناچیز ناشی از فروش آن به جیب کی سرازیر شد؟
کی ها آثار قیمتی را از آثار کم ارزش تفکیک می کردند؟

امروز هم چرا پروسهء کاوش های غیر قانونی آثار تاریخی و قاچاق آن همچنان ادامه دارد؟ آیا همهء این افراد و اشخاص خارجی ها هستند؟
اگر سر به گریبان خم شود، این نکته آشکار می شود:
من از بیگانه گان هرگز نه نالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد!
و... از این آشنا باید پرسید:
این همه غرور و همت افغانی که از آن حماسه ها سروده شده، کجاست؟
چرا به ندای آن گوش فرا داده نمی شود؟
و آیا در واقیعت امر خود بیشتر از هر بیگانهء در این غارت ها و محو ارزش های فرهنگی و تاریخی افغانستان نقش نداشته ایم؟

از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست
«ازماست كه بر ماست»

XS
SM
MD
LG