لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳ کابل ۰۴:۴۴

ریکا از ظلم و ستم که شوهرش به حق اش روا دیده، قصه میکند


ریکا خانم رنج دیده و ستم کشیدهء افغان
ریکا خانم رنج دیده و ستم کشیدهء افغان
ریکا زن جوانیکه سال ها هولناک ترین شکنجه ها را دید و سه طفل اش را قربان کرده تا فریادش را شنید و نجاتش داد.

این بانوی 22 ساله که آثار روشن از شکنجه و عذاب بر سر و صورت اش نمایان بود به خبرنگاران گفت، سه طفل اش را در بطن اش کشتند و خودش را آنچنان عذاب کردند که دیگر کاملاً از زندگی سیر آمده و می خواهد بمیرد تا از محنت های زندگی آزاد گردد.

«نام من ریکا است و بیست و دو ساله استم، سه سال می شود که پدرم مرا با مرد که هرگز ندیده بودمش عروسی کرد و تا چهار ماه رویه شان همرایم خوب بود ولی بعد از آن هر روز شوهرم و انباقم یکدست مرا شکنجه می دادند و تا دل شان یخ نمی کرد رهایم نمی کردند.
با کیبل می زدند در شب های سرد زمستان بیرون ایستادم می کردند، بیبینید که موهای سرم را کل کردند و تازه یکی دو سانتی متر بر آمده است. به پدرم احوال دادم که من طاقت این شکنجه و عذاب اینها را ندارم بیاید و مرا ببرید، او مرا برد و یک سال در خانه اش نگاه کرد، ولی شوهرم دوباره آمد و مرا خانه آورد و باز هم شکنجه و عذاب بد تر و بیشتر از پیش آغاز شد.
از من تقاضای تن دادن به کارهای نا مشروع یعنی تن فروشی را داشت که من اهل آن نبودم به پدرم گفتم وبا انکه اسناد و شواهد زیاد در دست داشتم، باور نکرد و من هم با جدیت ایستاد گی کردم و هرگز تن به تفاضای شوهرم که پول درآوردن از طریق تن فروشی من بود، ندادم.»


او می گوید، با شکنجه و عذاب شان عادت گرفته بودم و آنرا تحمل می کردم، ولی یک باریکه گمان کردم قصد کشتنم را دارند، فرار کردم و رفتم ریاست امور زنان که در نزدیک ما قرار داشت:

« از بسکه از شکنجه و عذاب شان وحشت کردم و کسی به دادم نرسید رفتم به ریاست امور زنان و آنجا پناه بردم، ولی شوهرم آمد و مرا راضی کرد تا برگردم خانه و زمانیکه خانه رسیدیم برایم گفت با چند نفر رابطه جنسی بر قرار کرده بودی و من که اهل چنین کار های نیستم گریه را سر دادم و خودم را که چرا دختر و آن هم در چنین جامعه استم دعای بد و نفرین کردم.»

این بانوی جوان در حالیکه گریه مجالش نمی داد گفت، در زیر شکنجه های توان شکن شوهر و انباقم صد بار آرزوی مرگ می کردم، ولی او هم به سراغم نمی آمد.

خانم ریکا که با دل نخواسته و شرمندگی زیاد مو های کل شده اش را به خبرنگاران نشان می داد، افزود: شوهرم مرا بخاطر پولی که پدرم از او مهر گرفته و مصرف کرده بود به چنین روزی رسانیده است:

« من خورد بودم که مادرم در جنگ ها شهید شد و بی بی ام مرا کلان کرد و زمانیکه جوان شدم پدرم مرا به این مرد که اصلاً آشنایی با هم نداشتیم، سر انباق داد و مبلغ چهل هزار افغانی مهر گرفت و همین پول بلای جانم شد و زندگی ام را به جهنم تبدیل کرد. اینها می گویند که از هر جای که می کنی چهل هزار افغانی را بیاور برایم بده و من که مادر ندارم کس دیگر دلش برایم نمی سوزد تا به اینها بگوید که گناه من چیست و من چه چاره دارم.»

این زن دردمند افغان که در مقابل همه زار زار می گریست گفت، شوهرم سه طفلم را که نمی خواست به دنیا بیایند با ضربات مستقیم مشت و لگد بر شکمم از بین برد و مرا تا ابد در سوگ شان که گناهی نداشتند، نشاند:

« من سه بار حامله شدم و شوهرم هر سه آن بیچاره گک ها را یکی دوماه قبل از به دنیا آمدن با زدن مشت و لگد به شکمم کشت و گفت، اینها از من نیستند و نمی خواهم به دنیا بیایند.
زاری و پیش پا افتادن های من سودی نمی بخشید و او به جای اینکه چیز های خوب خوردنی بیاورد، عذابم می کرد و هر باریکه حمل ام به هشت یا نه ماهگی می رسید، وی را می زد و می گفت که زندگی تو هم برایم ارزش ندارد و یک روزی تو را هم مانند طفل هایت می کشم.
من اکنون که همه چیزم بر باد شده، از دولت تقاضای مجازات این ها را که به چه حق زندگی ام را برباد کردند، دارم.»


این زن جوان که روز دوشنبه به همکاری مردم و اقدام پولیس از زیر ظلم و شکنجهء شوهر و انباق اش در ناحیه اول شهر پلخمری مرکز ولایت بغلان نجات یافت، خیلی مضطرب و پریشان بود و برخی حرکات ناموزونش نمایانگر آن بود که این زن صدمه شدید روحی دیده و نیاز به معالجه دوامدار دارد.

محمد ضیا کارگر آمر جنایی قوماندانی امنیه ولایت بغلان که عملیات نجات این دختر را بدوش داشت می گوید: آنها افزون بر اینکه ریکا را نجات داده اند، شوهر و انباق ریکا را که متهم به شکنجه این خانم می باشند، نیز گرفتار کرده اند.

اما شوهر ریکا که جوان است و پیشه نجاری دارد همه ادعا های زن اش را رد می کند و می گوید:

« نام من متین است، ادعا های زنم کاملاً دروغ و یک دسیسه است و من بخاطر اینکه موهایش را کوتاه کرده بود، کمی لت و کوبش کردم و بس و دیگر هیچ حرف یا اختلافی که کار به اینجاها بکشاند، میان ما نیست و اینکه گفته من از او خواهان تن فروشی بوده ام، قطعاً دروغ است.»

اما اینکه، کی ملامت است و آیا عدالت تامین می شود یا نه، موضوعیست که در مراحل بعدی معلوم می گردد.

در ولایت بغلان که امسال به گونهء بی سابقه بد رفتاری با زنان اوج گرفته بود، در آن بنابر گفته مقامات، پانزده زن کشته، عدهء مجروح و تعدادی هم اختطاف و یا مورد تجاوز جنسی گروهی و فردی قرار گرفته اند که نمونه های بارز آن، ماه ها شکنجه و عذاب سحر گل، تجاوز جنسی چند مرد مسلح بر معلم فهیمه، قتل سیما دختر بیست ساله توسط برادرش که هفته پیش رخ داد و این هم شکنجه و عذاب ریکا که می گوید کاش به دنیا نمی آمد تا چنین روزی را نمی دید.

بشیر اجمد غزالی ولایت بغلان
XS
SM
MD
LG