فوزیه می گوید که عروسی در خرد سالی سبب شد تا از نعمت سواد بدور بماند. وی می گوید که بیست سال می شود که شوهر اش را از دست داده و به تنهایی اطفال اش را بزرگ کرده است. در لابلای صحبت وی یاد آور شد که یکی از دختران اش در هنگام مراسم تدفین شوهرش لادرک شد که تا هنوز شعلهء فراق وی را در سینه دارد و همواره بخاطر وی اشک می ریزد.