متن کامل بیانیهء رییس جمهور اوباما در رابطه به اعزام 30 هزار عسکرتازهء امریکایی به افغانستان

شام تان خوش، به گروه کدر ایالات متحده، به مردان و زنان قوای مسلح ما، و به مردم امریکا، من می خواهم تا با شما امشب در مورد مساعی ما در افغانستان، چگونگی تعهد ما در آنجا، ماهیت منافع ما، و ستراتیژی که حکومت من تعقیب خواهد کرد تا این جنگ را به کامیابی پایان دهد، حرف بزنم. افتخار می کنم که در این جا، در ویست پوینت، این کار را انجام می دهم، جایی که به تعداد زیادی از مردان و زنان برای حفظ امنیت ما تیار و آماده ایستاده اند، و نمایندهء بهترین جنبه‌های کشور ما هستند.

برای حل این مسایل، مهم است تا به یاد بیاوریم که در قدم اول امریکا و متحدین ما چرا مجبور شدند تا در افغانستان بجنگند.

ما این جنگ را نه خواستیم. بتاریخ 11 سپتامبر سال 2001 ، 19 مرد، چهار طیاره را ربودند و از آن ها برای کشتن تقریباً 3000 تن کار گرفتند. آن ها مراکز مهم نظامی و اقتصادی ما را مورد تهاجم قرار دادند. آنها جان مردان، زنان و اطفال بی گناه را گرفتند، و هیچ پروای دین و نژاد و موقف‌ شان را نکردند. اگر اعمال قهرمانانه مسافران یکی از آن طیاره‌ها نمی ‌بود، ممکن به یکی از نشانه ‌های عالی دیموکراسی در واشنگتن اصابت می کرد و تعداد زیادی دیگر را می کشت.

قسمی که می دانیم، آن مردان مربوط به القاعده بودند. یک گروهء افراطی که نام اسلام را که یکی از بزرگترین ادیان عالی است، برای توجیه قتل عام مردم بی گناه، تحریف و بد کردند. پایگاه عملیاتی القاعده در افغانستان بود، جایی که طالبان به آن ها پناه داده بودند. طالبان خود یک تحریک بی رحم، سرکوب‌ کننده و افراطی بود که کنترول کشور را سال های بعد از اشغال شوروی و جنگ داخلی بدست گرفته بود، زمانی که امریکا و دوستان ما به جانب دیگر متوجه بودند.

فقط چند روز بعد از 11 سپتامبر، کانگرس اجازه داد تا از قوت نظامی بر ضد القاعده و آنهایی که به آن گروه پناه داده بود کار بگیرد و این اجازه و کار هنوز هم تا به امروز دوام دارد. رای مجلس سنای امریکا 98 در مقابل صفر بود.

رای مجلس نمایندگان 420 در مقابل 1 بود. برای اولین بار در تاریخ، سازمان معاهدهء اتلانیتک شمالی یا ناتو ماده نمبر 5 را فعال ساخت، تعهدی که می گوید حمله بر یکی از اعضای سازمان حمله بر همه اعضای سازمان شمرده می شود. و شورای امنیت ملل متحد استفاده از همه وسایل لازم را مجاز دانست تا جواب حمله ‌کننده گان ١١ سپتامبر داده شود. امریکا، متحدان ما و جهان همه با هم یکجا عمل کرند تا شبکه تروریستی القاعده را از بین ببرند، و امنیت مشترک ما را حفاظت کنند.

تحت بیرق این اتحاد داخلی و مشروعیت بین‌المللی – و فقط بعد از آنکه طالبان از سپردن اسامه بن لادن انکار کردند – ما عساکر خود را به افغانستان فرستادیم. در ظرف چند ماه، القاعده تیت و پاشان شد و بسیاری از عاملین آن کشته شدند و طالبان از قدرت بر انداخته شدند و پشت کار خود رفتند.
کشوریکه چندین دهه در ترس و وهم بود برای امیدواری دلایلی پیدا کرد. در کنفرانسی که توسط ملل متحد دایر شد، یک حکومت موقت تحت ریاست حامد کرزی تاسیس گردید. و یک قوای کمک امنیت بین‌المللی تاسیس شد تا در آوردن صلح پایدار به این کشور جنگ‌ زده کمک کند.

بعداً در اوایل سال ٢٠٠٣، تصمیم یک جنگ دومی در عراق گرفته شد. مباحثه تند در مورد عراق به همه معلوم است و در این جا ضرورتی به تکرار آن نیست. این کافی است که بگوییم که در شش سال بعدی، جنگ عراق قسمت بزرگی از عساکر ما، منابع ما، دپلوماسی ما، و توجه ملی ما را به خود معطوف ساخت و آن تصمیم رفتن به عراق خلای بزرگی را بین امریکا و سایر جهان به میان آورد.

امروز، بعد از مصارف گزاف، ما راه پیشرفت در عراق را پیدا کرده ایم. قسمی که من قبل و بعد از گرفتن قدرت وعده داده بودم، ما جنگ عراق را به طور مسوولانه پایان می دهیم.
ما قطعات جنگی خود را تا تابستان آینده از عراق خارج می کنیم، و همه قوای خود را تا آخر سال ٢٠١١ از آن کشور می کشیم. همین کار ما نشانه عظمت و بزرگی مردان و زنان یونیفورم پوش ما است، از برکت شهامت و دلیری‌ شان، استقامت و پایداری ‌شان ما به عراقی‌ ها امکان دادیم تا آینده خود را خود تعیین نمایند و ما با موفقیت عراق را به مردم آن کشور می‌سپاریم.

اما در حالیکه ما در عراق با تحمل مشکلات بس زیاد به موفقیت رسیدیم، وضعیت در افغانستان وخیم تر شده است. بعد از آنکه رهبریت القاعده در سال ٢٠٠١ و ٢٠٠٢ از سرحد افغانستان به پاکستان فرار نمود، آن جا پناهگاه برای خود تاسیس نمودند. باوجودیکه حکومت مشروع از طرف افغان‌ ها انتخاب شد، اما این حکومت به سبب فساد اداری، تجارت مخدرات، و اقتصاد پسمانده و عدم موجودیت قوای کافی امنیتی با مشکلاتی دست به گریبان بود. در طول چند سال گذشته، طالبان با القاعده وجه مشترکی داشتند، زیرا آنها در تلاش سقوط دادن حکومت افغانستان بودند. تدریجاً، طالبان به گرفتن کنترول بخشی از خاک افغانستان آغاز کردند، در حالیکه به صورت روز افزون به اعمال بسیار وقیحانه تروریزم بر ضد مردم پاکستان دست می زدند.

در طول این زمان، تعداد قوای ما در افغانستان در تناسب به عراق بسیار کم بود. در واقعیت، زمانیکه من بقدرت رسیدم، ما فقط کمی بیشتر از ٣٢٠٠٠ عسکر امریکایی در افغانستان داشتیم در مقایسه با ١٦٠٠٠٠ عسکر که در اوج جنگ در عراق بودند.
قوماندانان ما در افغانستان متواتر خواستار حمایت اضافی بودند، تا با طالبان مقابله نمایند، اما این قوای اضافی هرگز نرسیدند. به همین دلیل، کمی بعد از آنکه به قدرت رسیدم درخواست فرستادن عساکر اضافی را که از مدت زیاد بی جواب بود تأیید نمودم. بعد از مشوره با متحدین خود، من آن وقت یک ستراتیژی را اعلان نمودم که ارتباط اساسی را بین مساعی جنگی ما در افغانستان و پناهگاه ‌های افراطیون در پاکستان نشان داد. من هم چنان یک عده اهداف را تعیین نمودم که به طور فشرده «اخلال نمودن، از بین بردن و شکست دادن القاعده و متحدین افراطی‌ شان، و تعهد انسجام بهتر مساعی نظامی و ملکی ما» بود.

از همان وقت به این طرف، ما در برخی از اهداف پیشرفت‌ های داشته ‌ایم. تعدادی از رهبران بلند پایه القاعده و طالبان کشته شدند، و ما فشار بر القاعده را در سراسر جهان بیشتر ساخته‌ایم. در پاکستان اردوی آن کشور، بزرگترین تهاجم خود را در سال های اخیر آغاز نموده ‌اند. در افغانستان، ما و متحدین ما جلو طالبان را از توقف دادن انتخابات گرفتند، و اگر چه انتخابات با دغلی همراه بود، اما این انتخابات حکومتی را بمیان آورد که مطابق با قوانین افغانستان و قانون اساسی افغانستان می باشد.

اما مشکلات زیادی هنوز هم موجود اند. افغانستان از دست نرفته اما چندین سال به عقب رفته است. کدام خطر جدی از بین رفتن حکومت موجود نیست، اما طالبان قوی شده‌اند. القاعده در افغانستان به اندازه ای که قبل از ١١ سپتامبر بود احیا نشده، اما هنوز هم پناهگاه‌های در طول سرحد دارند. بجای اینکه کار را پایان دهند، قوای ما حمایت کافی نداشتند تا بطور موثر شرکای خود را در قوای امنیت افغانستان تربیه کنند و مردم را بطور درست حفاظت نمایند.
قوماندان جدید ما جنرال مک کریستل راپور داده است که وضع امنیتی از آنچه وی تصور می کرد وخیم تر است. خلاصه اینکه امکان نگهداشتن وضع کنونی موجود نیست.

شما منحیث کدر نظامی، در این زمان خطرناک بطور رضا کارانه حاضر به خدمت شده ‌اید. تعدادی از شما در افغانستان جنگیده اید. آنجا بسیاری جابجا خواهند شد. منحیث قوماندان اعلی شما، من مکلف هستم تا ماموریت ‌تان را واضیح تعریف کنم و ارزش به شما قایل شوم. به همین دلیل، بعد از تکمیل انتخابات افغانستان، من اصرار ورزیدم تا ستراتیژی ما را بدقت تحت غور قرار دهیم. بگذارید واضیح بگویم، هیچ گاهی من راهی نداشتن بجز آنکه قبل از سال ٢٠١٠ عسکر بیشتر بفرستم، بناءً تعطیل یا انکار فرستادن منابع لازمی برای جنگ در این بررسی شامل نیست. برخلاف، بررسی به من اجازه داد تا سوالات مشکلی را مطرح نمایم، و همه راه های مختلف را با تیم ملی امنیتی خود مطالعه کنم، با رهبران نظامی و ملکی ما در افغانستان و با شرکای اساسی خود مشورت نمایم. با در نظر داشت خطرات موجود من مکلف هستم تا با مردم امریکا و با نظامیان خود مسایل را مطرح نمایم.

بررسی فعلاً به پایان رسیده. و منحیث قوماندان اعلی، من تصمیم گرفته ام که منافع حیاتی ملی ما در این است تا به تعداد ٣٠٠٠٠ عسکر اضافی به افغانستان بفرستم برای مدت محدود ١٨ ماه، و بعد از آن قوای ما به برگشتن به وطن آغاز خواهند کرد. این منابعی اند که ما برای حصول ابتکار به آن نیاز داریم، که ظرفیت افغانستان را تقویه نماییم تا بتوانیم بطور مسوولانه قوای خود را از افغانستان بکشیم.

من این تصمیم را به آسانی نگرفتم. من مخالف جنگ عراق بودم زیرا به این عقیده هستم که باید در استعمال قوت نظامی از خودداری کار گرفته شود، و همیشه در فکر عواقب دراز مدت اعمال خود می باشم. هشت سال است که ما در جنگ هستیم، و تاوان زیادی سر و مال داده ایم. سال های سال مباحثه بر موضوع عراق و تروریزم، وحدت ملی و امنیت ملی ما را تیت و پاشان ساخته است، و در عقب این مساعی مردم را با هم بی اتفاق و جدا ساخته است. و قابل فهم است که مردم امریکا که تازه خراب ترین بحران اقتصادی را از زمان رکود بزرگ اقتصادی تجربه نموده اند، بر بازسازی اقتصاد و کار تمرکز کنند.

بیش ازهمه، من می دانم که این تصمیم از شما حتی کار بیشتر می خواهد، اردوی که با خانواده های تان یک جا بار بزرگی را بدوش کشیده اید. منحیث رییس جمهور، من به خانواده‌ هر عسکر امریکایی که جانش را در این جنگ ‌ها می بازد باید تسلیت نامه‌ امضا کنم. من مکتوب‌ های زیادی را از والدین و خانم ‌های عساکری که جا بجا شده ‌اند خوانده ‌ام، و به شهر دور رفته ‌ام تا تابوت‌های ١٨ تن امریکایی را که به جایگاه ابدی روان بودند ببینم. من تلخی‌های جنگ را به چشم سر مشاهده می کنم. اگر غم امنیت ایالات متحده با من نمی بود، و این فکر را نداشتم که امنیت و حفاظت امریکایی‌ها در افغانستان در خطر است، به بسیار خوشی امر می دادم تا عساکر ما همین فردا برگردند.

بناءً این فیصله من سطحی نیست. من متیقن هستم که منافع حیاتی ما در افغانستان و پاکستان در خطر اند. آن منطقه مرکز تشدد افراطیت و اعمالی است که القاعده انجام می دهد و از همان جا بر ما در ١١ سپتامبر حمله شد. و همین حالا که من حرف می زنم در آنجا پلان حملات دیگر ساخته می شود. این خطر سطحی نیست، خطر تصوری و خیالی نیست. فقط در همین چند ماه گذشته، ما افراطیانی را در داخل سرحدات خود گرفته ‌ایم که از مناطق سرحدی افغانستان و پاکستان برای انجام اعمال تیروریستی فرستاده شده بودند، اگر منطقه به همین منوال باقی بماند و القاعده بتواند از آنجا به آرامی عمل نماید، این خطر ازدیاد خواهد یافت. ما باید فشار را بر القاعده ادامه دهیم، و برای این کار باید ثبات را بیشتر سازیم و ظرفیت شرکای خود را در منطقه تقویه کنیم.

البته، این بار را باید ما تنها بدوش نکشیم. این فقط امریکا نیست که در جنگ است. از ١١ سپتامبر به این طرف، از پناهگاه ‌های القاعده بر لندن و عًمّان و بالی حملاتی صورت گرفته است. مردم و حکومات افغانستان و پاکستان در خطر اند. و خطر در پاکستان که سلاح اتومی دارد بیشتر است، زیرا ما می دانیم که القاعده و افراطیان دیگر در جستجوی سلاح اتومی هستند، و ما دلایل زیاد داریم تا فکر کنیم که آن را استعمال خواهند کرد.

این حقایق ما را مجبور می سازد تا با دوستان و متحدین خود یکجا عمل کنیم. اهداف اساسی ما عین چیز اند، اخلال، از بین بردن و شکستاندن القاعده در افغانستان و پاکستان و جلوگیری از ظرفیت متوجه ساختن تهدید به امریکا و متحدین ما از این کشور ها در آینده.

برای برآورده شدن این هدف، ما اهداف خود را در داخل افغانستان تعقیب خواهیم کرد. ما باید القاعده را از داشتن پناهگاه محروم سازیم. ما باید قوت طالبان را به عقب برگردانیم و این توان را از آنها بگیریم که حکومت را سقوط دهند. و باید ظرفیت قوای امنیتی افغانستان و حکومت را تقویه نماییم تا آنها بتوانند مسوولیت آینده افغانستان را به عهده گیرند.

ما این اهداف را از سه طریقه بدست آورده می توانیم. اول، باید ستراتیژی نظامی را تعقیب نمایم که قوت طالبان را بشکند و ظرفیت افغانستان را در ١٨ ماه آینده ازدیاد بخشد.

سی هزار عسکر اضافی که من امشب اعلان فرستادن شان را در اوایل سال ٢٠١٠ سریعتر از آنچه اصلاً پلان شده بود می کنم، برای این است که آنها یاغیان را هدف قرار دهند و مراکز نفوس را محفوظ نمایند. آنها ظرفیت تربیه قوای امنیتی افغان را ازدیاد می بخشند، و با آنها در جنگ شریک می گردند، تا تعداد زیادی افغانها داخل جنگ شوند. و آنها در ایجاد شرایطی کمک می کنند تا ایالات متحده بتواند مسوولیت را به افغان ها بسپارد.

به دلیلی که این یک سعی بین المللی است، من اصرار دارم تا تعهد ما با سهمگیری متحدین ما همراه باشد. تعدادی قبلاً سهم خود را ارایه نموده‌ اند، و ما باور داریم که اسهام جدید در هفته ‌های آینده خواهند آمد. متحدین ما با ما یکجا در افغانستان جنگیده‌ اند، جان باخته ‌اند و خون نثار کرده‌ اند. حالا ما باید با هم این جنگ را با کامیابی پایان دهیم زیرا خطر تنها متوجه اعتبار ناتو نیست، خطر متوجه امنیت ما و متحدین ما است، و متوجه امنیت مشترک ما در جهان است.

اگر با هم گرفته شوند این عساکر اضافی امریکایی و قوای بین‌المللی به ما اجازه خواهند داد تا مسوولیت امنیت را به قوای افغانی بسپاریم، و بما اجازه خواهند داد تا قوای خود را از افغانستان در آغاز ماه جولای سال ٢٠١١ خارج نماییم. عیناً قسمیکه در عراق کردیم، ما این انتقال را هم با مسوولیت انجام خواهیم داد و حالات و وضیعت میدان جنگ را در نظر خواهیم گرفت. ما به مشوره ‌های خود به قوای امنیتی افغانستان دوام خواهیم داد و به آنها کمک خواهیم نمود تا این اطمینان حاصل گردد که آنها می توانند در دراز مدت کامیاب شوند. اما این را برای حکومت افغانستان و مهم تر از آن به مردم افغانستان واضیح خواهیم ساخت که در نهایت آنها باید مسوولیت کشور خود را خود بدوش گیرند.

دوم، ما با شرکای خود، ملل متحد و مردم افغان کار خواهیم کرد تا ستراتیژی موثر ملکی را به پیش بریم که حکومت بتواند از بهبودی امنیت مستفید گردد.

این مساعی باید بر اجراأت کاری مبنی باشد. روز های که چک سفید می دادیم دیگر به پایان رسیده ‌اند. رییس جمهور کرزی در بیانیه افتتاحیه خود پیغام درست و به استقامت درست داد. ما در حالیکه به پیش روان هستیم، واضیح خواهیم ساخت که چه توقعاتی از آنهاییکه کمک ما را دریافت می کنند داریم. ما از آن وزارت‌ها، والیان و رهبران محلی حمایت خواهیم کرد که خدمت مردم خود را بکنند و با فساد اداری بجنگند. ما توقع داریم آنهایی که بیکفایت و یا مفسد اند باید همرایشان محاسبه شود. ما هم چنان کمک خود را در ساحاتی متمرکز خواهیم ساخت، مانند زراعت که اثرات فوری بر زنده گی مردم افغان داشته باشد.

مردم افغانستان ده‌ ها سال با تشدد مواجه بوده ‌اند. آنها تجاوز اتحاد شوروی را دیده اند و بعد از آن جنگجو های خارجی القاعده را که از خاک افغانستان بمفاد خود استفاده نمودند. بناءً امشب من می خواهم مردم افغانستان بفهمند که امریکا می خواهد این دوران جنگ و تعذیب را پایان دهد.

ما علاقه به اشغال کشور شما نداریم. ما از مساعی حکومت افغانستان برای باز کردن در ها را بروی طالبان، حمایت خواهیم کرد، طالبانی که از تشدد دست بردارند و به حقوق بشر هموطنان خود احترام نمایند. و ما با افغانستان به اساس احترام متقابل شراکت خواهیم کرد تا آنهای را که تخریب می کنند منزوی سازیم، آنهای را که آبادی می کنند تقویه نماییم، روزی را که قوای امریکایی خارج شوند نزدیک سازیم، و دوستی دوامدار قایم نماییم که امریکا شریک شما باشد، بادار شما هرگز نباشد.

سوم، ما با شناخت کامل این حقیقت عمل خواهیم کرد که موفقیت ما در افغانستان بستگی مطلق با شراکت ما با پاکستان دارد.

ما در افغانستان هستیم تا سرطانی را که زمانی در آن کشور در حال پخش شدن بود ریشه کن سازیم. اما این سرطانی است که در مناطق سرحدی پاکستان هم لانه ساخته. و به همین دلیل است که ما به ستراتیژی ضرورت داریم تا هر دو طرف سرحد کار بدهد.

در گذشته، در پاکستان آنهایی بودند که می گفتند مبارزه و جنگ علیه افراطیت کار آنها نیست، و پاکستان در موقف بهتر قرار خواهد داشت تا با آنها کمتر بجنگد و یا با آنها راه معامله را بگیرد. اما در سال های اخیر که مردمان بیگناه از کراچی تا اسلام‌آباد کشته شدند، روشن شد که مردم پاکستان از همه بیشتر در معرض خطر افراطیت قرار دارند. اذهان مردم عوام تغییر نمود. ارودی پاکستان تهاجری را در سوات و وزیرستان جنوبی به راه انداخته است. و هیچ شکی نیست که ایالات متحده و پاکستان دشمن مشترک دارند.

در گذشته، معمولاً روابط ما با پاکستان به طور فشرده تعریف می شد. آن روز ها گذشته ‌اند. حالا به پیش روان هستیم و به شراکت خود با پاکستان متعهد می باشیم که بر پایه منافع مشترک، احترام متقابل، و اعتماد مشترک استوار اند. ما ظرفیت پاکستان را در هدف قرار دادن گروه های را که برای هر دوی ما تهدید متوجه می سازند تقویه می کنیم، و این را واضیح ساخته ‌ایم که ما دیگر تحمل این را نداریم که تروریست‌ های که اهداف شان و موقف شان بسیار روشن است برای خود پناهگاه بسازند.

امریکا هم چنان منابع فراوان برای حمایت از دیموکراسی پاکستان و انکشاف آن فراهم می کند. ما بزرگترین حامی پاکستانی‌ های هستیم که توسط جنگ از مناطق خو بیجا شده‌اند و در حالیکه به پیش می رویم، مردم پاکستان باید بفهمند که امریکا بعد از آنکه تفنگ‌ ها دیگر آرام شوند حامی بزرگ امنیت و ترقی پاکستان باقی خواهد ماند تا استعداد فراوان مردم آن آزاد گردد.

این ها سه عناصر عمده ستراتیژی ما اند: مساعی نظامی با هدف ایجاد شرایط برای خروج؛ کمک ملکی برای تقویه عمل مثبت و شراکت موثر با پاکستان.

من می دانم که نگرانی های زیاد در این راه موجود اند. بناءً اجازه دهید، تا چند بحث مهمی را که شنیده ‌ام و خیلی جدی گرفته ‌ام بیان دارم.

اول، آنهای اند که می گویند افغانستان ویتنام دیگری است. آنها می گویند که ثبات آمده نمی تواند، و ما بهتر است که تاوان را قبول کنیم و بسرعت خارج شویم. من به این عقیده هستم که این دلیل بر خواندن غلط تاریخ مبنی است. بر خلاف ویتنام، ما با ۴٣ کشور ایتلاف نمود‌ه ایم که مشروعیت عمل ما را قبول دارند. بر خلاف ویتنام، ما با قیام مردمی روبرو نیستیم. و مهمتر این که، بر خلاف ویتنام مردم امریکا به طور وحشیانه از جانب افغانستان مورد تهاجم قرار گرفتند و هنوز هم هدف عناصر افراطیانی می باشند که در سرحدات آن کشور فعالیت دارند.
گذاشتن این منطقه به حال خود، و تکیه بر مساعی علیه القاعده از مسافه دور توانایی ما را که فشار بر القاعده را دوام دهیم، تا حد قابل ملاحضه مشکل می سازد و خطر غیر قابل قبول حملات اضافی بر میهن ما و متحدین ما را به میان می آورد.

دوم، آنهایی هستند که قبول دارند که ما افغانستان را به حالت کنونی گذاشته نمی توانیم، اما می گویند که با عسکر موجود به پیش رویم. اما معنی آن این است که وضعیت فعلی بجا بماند و ما لغزان به پیش رویم و شرایط خراب تر شوند. در نهایت بهای این کار برای ما گران تر تمام خواهد شد و مدت دراز تری در افغانستان خواهیم ماند و هرگز نخواهیم توانست تا قوای امنیتی افغان را تربیه کنیم و به آنها موقع دهیم تا امور را بدست خویش گیرند.

و بالاخره، آنهایی اند که مخالف اند تا تقسیم اوقات خروج از افغانستان را تعیین نماییم. واقعاًً تعدادی می خواهند تا مساعی جنگ تا زمان بی نهایت دوام کند و ما به تلاش‌های کشور سازی دست زنیم که تا 10 سال وقت بکار دارد.
من این راه را رد می کنم زیرا اهدافی را ذکر می کند که با بهای مناسب بدست آمده نمی تواند، و ما مجبوریم تا منافع خود را تامین نماییم. اضافه بر آن غیاب یک تقسیم اوقات خروج مانع احساس فوریت در کار با حکومت افغانستان می گردد. این باید واضیح باشد که افغان ها باید مسوولیت امنیت خود را خود بدوش گیرند و امریکا دیگر علاقه به جنگ بی پایان در افغانستان ندارد.

منحیث رییس جمهور، من از تعیین اهدافی که فراتر از مسولیت ما، منابع ما یا منافع ما باشد انکار می نمایم. و من باید مشکلاتی را که کشور ما با آن مواجه است در نظر بگیرم. من نمی توانیم که فقط مکلفیت یک مشکل را بدوش گیرم.
در حقیقت الفاظ رییس جمهور ایزنهاور را بیاد دارم که در زمان مباحثه در مورد امنیت ملی می گفت «هر پیشنهاد باید با در نظر داشت ملحوظات وسیع تری ارزیابی گردد ضرورت برای نگهداشت توازن بین پروگرام های ملی موجود است".

در ظرف چند سال گذشته، ما این توازن را از دست دادیم. ما قدر ارتباط بین امنیت ملی و اقتصاد خود را ندانستیم. در هنگام بحران اقتصادی، هم بسیاری از همسایگان و دوستان ما مشاغل خود را از دست دادند و در تادیه مصارف خود مشکلاتی دارند. بسیاری امریکایی‌ ها در مورد آینده اولاد ‌ها‌ی شان نگران‌ اند. در عین حال، رقابت در اقتصاد جهانی شدید تر شده، و ما دیگر نمی توانیم که از مصارف این نوع جنگ‌ ها چشم ‌پوشی کنیم.

زمانی که من به قدرت رسیدم ، همه می گفتند که مصارف جنگ های عراق و افغانستان به سه تریلیون دالر رسیده است.

در حالیکه به پیش می رویم، من متعهد هستم که در مورد این مصارف آزادانه و با اخلاص حرف بزنم. این راه جدید ما در افغانستان، امسال برای اردوی ما به قیمت ٣٠ میلیارد دالر تمام می شود. من با کانگرس از نزدیک کار خواهم کرد تا موضوع این مصارف را حل نماییم و اندازه کسر بودجه را کمتر سازیم.

اما در حالیکه جنگ عراق را پایان می دهیم، و مسوولیت افغانستان را انتقال می دهیم باید بازسازی را در کشور خود آغاز کنیم.
ترقی ما بنیاد قوت ما را می سازد. پول ارودی ما را می دهد. دیپلوماسی ما را تقویه می کند. استعداد های مردم ما را کشف می کند. و به ما موقع می دهد تا در صنایع جدید سرمایه ‌گذاری کنیم. به ما موقع می دهد تا در این قرن مانند قرن گذشته کامیاب به پیش رویم. به همین دلیل است که تعهد قوای ما در افغانستان بی نهایت بوده نمی تواند. زیرا کشوری که من به آن علاقه بیشتر دارم کشور خودم است.

حالا بگذارید روشن بگویم هیچ کدام از این کار ها آسان نسیت. مبارزه علیه افراطیت بزودی پایان نخواهد یافت، و از افغانستان و پاکستان فراتر می رود. این امتحان دوامدار برای جامعه آزاد ما خواهد بود، امتحان رهبریت ما در جهان خواهد بود. و بر خلاف قدرت عظیم قرن ٢٠ که راه و منازعات مختلف داشت، مساعی ما در مورد مناطق بی ‌نظم کشور های ناکام و دشمن نا شناخته شده خواهد بود.

بناءً در نتیجه، امریکا باید قدرت و قوت خود را به طریقه های نشان دهد که پایان جنگ و منازعات در آن باشد، نه فقط آغاز جنگ و منازعات. ما باید در استفاده از قوت نظامی و اردو خود بسیار دقیق باشیم. جاییکه القاعده و متحدین آن سعی نمایند پایگاهی بسازند، چه در سومالیا باشد یا یمن یا جای دیگری، باید مقابله با آنها صورت گیرد اما از طریق فشار و شراکت قوی.

ما نمی توانیم که تنها بر قوت نظامی خود حساب کنیم. ما باید در امینت کشور خود سرمایه گذاری کنیم. زیرا ما نمی توانیم که هر افراطی متشدد را در خارج بکشیم یا گرفتار کنیم. ما باید استخبارات خود را بهتر انسجام دهیم تا همیشه یک قدم جلوتر از شبکه‌ های تاریک باشیم.

ما باید وسایل تخریب دسته جمعی را دور نماییم و به همین دلیل است که من این نکته را پایه اساسی پالیسی خارجی خود قرار داده ام تا مواد اتومی را از دسترسی تروریست‌ ها خارج و دور نگه داریم، تا از انتشار سلاح اتومی جلوگیری کنیم تا اهداف جهانی بدون سلاح اتومی را تعقیب نمایم، زیرا هر کشور باید بداند که امنیت واقعی هیچ گاه از طریق مسابقات بی پایان ساختن سلاح ‌های تخریبی بدست نمی‌آید. امنیت واقعی برای آنهای میسر است که این نوع سلاح ها را رد کنند.

ما از دپلوماسی باید کار بگیریم. زیرا هیچ کشوری نمی تواند مشکلات جهان وابسته و مربوط به هم را به تنهایی چاره بنماید. من امسال در تجدید اتحاد ها و ایتلاف‌ ها و شراکت ‌های جدید کار کرده ام. و ما توانسته ایم که آغاز جدید را بین امریکا و جهان اسلام به میان آوریم، آغازی که مبنی بر علایق مشترک در شکستاندن حلقات منازعات و وعده آینده باشد که آنهای که مردم بیگناه را می کشند، از طرف آن عده منزوی شوند که جوانب صلح، ترقی و کرامت انسانی را می گیرند.

و بالاخره، ما باید از ارزش‌ های خود قوت بگیریم، برای اینکه مشکلاتی که با آن مواجه هستیم شاید تغیر نموده باشند اما ارزش های که با آن عقیده داریم باید تغییر نکنند.
ما باید ارزش های را که در داخل کشور خود داریم نگهداریم، به همین دلیل من شکنجه را منع قرار داده ام، زندان گوانتانامو را می بندم و باید این را برای هر مرد، زن و طفل در سرتا سر جهان واضیح سازیم که امریکا به نماینده گی از آنها در مورد حقوق بشر حرف خواهد زد و مشعل آزادی و عدالت فرصت و احترام برای کرامت همه مردم جهان را روشن نگه خواهد داشت. ما همین طور مردم هستیم. و این منبع، منبع اخلاقی قوت امریکا است.

از روز های فرنکلین روزویلت ، و از خدمات و فداکاری ‌های نیاکان ما و بزرگان ما، کشور ما در امور جهانی بار سنگینی را بدوش برده است. خون ما امریکایی ها در بسیاری از کشور های جهان در چندین قاره ریخته است. ما عواید خود را برای بازسازی دیگران به مصرف رسانده ایم تا اقتصاد شان آباد شود. ما با دیگران یک جا در انکشاف و ساختن موسسات کار کرده ایم، از ملل متحد تا پیمان ناتو تا بانک جهانی تا بشریت صاحب امنیت و ترقی مشترک گردد.

همیشه از این مساعی ما قدردانی نشده است، و ما هم اشتباهاتی کرده‌ ایم. اما بیش از هر کشور دیگری، ایالات متحده امریکا در طول شش دهه برای امنیت جهان کار کرده است، یعنی دورانی که با تمام مشکلاتی که داشته شاهد فروپاشی دیوار ها، گشوده شدن مارکیت ها، نجات میلیارد ها مردم از فقر و گرسنگی، پیشرفت‌ های بی نهایت بزرگ در ساحه ساینیس و تکنالوجی و در ساحه آزادی بشری بوده است.

اما بر خلاف قدرت های بزرگ سابق، ما در جستجوی قایم نمودن تسلط خود بر جهان نبوده ایم. اتحاد ما در مقاومت در مقابل ظلم و زبردستی بوده است. ما در تلاش اشغال کشور های دیگر نیستیم. ما منابع کشور دیگری را نخواهیم گرفت، یا مردم دیگری را به سبب فرق مذهب یا قومیت شان هدف قرار نخواهیم داد. چیزی که ما برای آن جنگیده ایم و می جنگیم آینده بهتری برای اطفال و نواسه های ما است. و ما عقیده داریم که زنده گی آنها بهتر خواهد بود اگر اطفال و نواسه های مردم دیگر در آزادی بسر برند و دسترسی به فرصت‌ها داشته باشند.

منحیث یک کشور، ما آن قدر جوان نیستیم، و شاید آن قدر بیگناه هم نباشیم، مثل زمانیکه در ریاست جمهوری روزویلت بودیم اما باز هم ما وارثین مبارزه شریفانه آزادی هستیم. و حالا ما باید همه توان خود را و همه قوت اخلاقی خود را صرف حل مشکلات قرن جدید نماییم.

در پایان، امنیت و رهبریت ما فقط از قوت سلاح ما سر چشمه نمی گیرد. از مردم ما سر چشمه می گیرد، از کارگران و تجاران ما که اقتصاد ما را آباد خواهند کرد، از سرمایه گذاران ما و از محققان ما که صنایع جدیدی را به میان خواهند آورد، از معلمان ما که اطفال ما را درس خواهند داد، و از خدمات آنهاییکه در جوامع ما در منازل کار می کنند، از دیپلومات ها و رضا کاران صلح که در خارج امید پخش می کنند، از مردان و زنان یونیفورم پوش ما که بخشی از سابقه بی وقفه فدا کاری ما بوده اند تا حکومت مردم توسط مردم و برای مردم را در روی زمین به واقعیت مبدل سازند.

این کشور وسیع و مردم متنوع همیشه بر هر موضوع موافقت نمی کنند، و باید هم نکنند. اما من می دانم که ما به حیث یک کشور نمی توانیم رهبریت خود را نگهداریم، یا از مشکلات زمان خود بدر آییم، اگر به خود اجازه ندهیم تا با هم یک جا و با یک آواز به پیش رویم، اگر بگذاریم که اختلاف و بی اتفاقی که در این تازه گی ها بین ما اختلاف افگنده مباحثه ملی ما را زهر آلود سازد.

آسان فراموش می کنیم که در آغاز این جنگ، همه ما متحد بودیم. خاطره روشن حمله وحشیانه به کشور مان و عزم راسخ در دفاع از کشور مان و ارزش های که برای ما گرامی اند ما را متحد ساخته بود.
من نمی توانم این تصور را قبول کنم که شاید دیگر نتوانیم متحد شویم. من به این عقیده هستم که هر تار و پود وجود من، منحیث یک امریکایی، هنوز هم عقب یک هدف مشترک گرد هم آمده می تواند. زیرا ارزش های ما روی پوستینه نوشته نشده بلکه ایمانی است که ما را به هم پیوند داده و از تاریک ترین طوفان ‌ها مانند یک کشور یکپارچه رهنمون شده است.

امریکا – ما از زمان و از آزمایش سختی می گذریم. و پیغام ما از وسط این طوفان واضیح است. این است که داعیه ما بر حق و عزم ما راسخ است. ما به پیش می رویم با اعتماد به این که حق قوت است، با این تعهد که امریکا مصوون تر است و آینده یی که گرفتار عمیق ترین ترس ها نباشد بلکه حاوی عالی ترین امیدواری ها باشد.

تشکر. خداوند همراه تان، خداواند یار ایالات متحده امریکا تشکر، بسیار زیاد، تشکر.