خوزه ساراماگو را بیش از هر نوشتهء دیگرش با رمان «کوری» که در سال ۱۹۹۵ نوشته شده است در سراسر جهان می شناسند.
ژوزه یا خوزه ساراماگو ((José de Sousa Saramago شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس در سال ۱۹۲۲ در دهکدهء کوچک Golegaپورتگال در یک خانواده فقیر دهقان به دنیا آمد و به تاریخ ۱۸ جون سال ۲۰۱۰ به عمر ۸۷ سالگی وفات کرد.
وی در سه سالگی با خانواده اش به شهر لیسبون رفت. در آنجا بود که پدرش به عنوان مأمور پلیس مشغول کار شد.
خوزه ساراماگوبا وصف نمرات عالی، نسبت مشکلات اقتصادی نتوانست تحصیلات اش را ادامه دهد و شغل آهنگری را پیشه کرد.
بعدها به حیث طراح صنعتی، مامور اداری و سپس در یک انتشارات به عنوان خبرنگار کار کرد.
چهل ساله بود که نخستین بار قلم را به دست گرفت و به طور حرفه وی نوشتن را آغاز کرد. اولین رمانش به نام «کشور گناه» در سال ۱۹۴۷ چاپ شد. به دلیل ناکامی در یافتن و نداشتن ناشر برای دومین رمانش، نوشتن را کنار گذاشت.
در سال ۱۹۶۶ مجموعه شعری «امکان پذیر» را چاپ کرد.
ساراماگو به فعالیت های سیاسی نیز پرداخت. با حفظ مواضع انتقادیش در سال ۱۹۶۹ عضو حزب کمونیست پورتگال شد.
در رمان «امیدواری در آلن تیو» به نگارش یکنواختی زنده گی کارگران بخش زراعت پرداخت که زیر فشار نظام فیودالی از صدها سال گذشته تا امروز زنده گی می کنند.
بعدها با انتشار کتاب «بالتازار و بلموندا» در ۱۹۸۲ به شهرت جهانی رسید. وی در این رمان به فساد دربارشاهی پرتگال در قرن شانزدهم میلادی پرداخته است.
ساراماگو خاطرات دوران کودکیش را تا سن پانزده سالگی در یک رمان به رشته تحریر در آورده است که از روی آن یک نمایش اوپرا توسط Azio Corghi ساخته و در سالون بزرگ اوپرای شهر میلان در ایتالیا نمایش داده شد.
وی در مورد دوران کودکیش می گوید:
«این دوران بیشترین تاثیر را در شکل گیری شخصیت من داشت و من در واقع به عنوان یک فرزند مردم باقی ماندم.»
گرچه خوزه ساراماگو آثارش را در ادامهء سنت ادبی اروپایی می شمارد، ولی بسیاری از منتقدان ادبی او را در ردیف نویسنده گان سورریالیست یا ریالیسم جادویی قرار داده، آثارش را به نویسنده گان آمریکای جنوبی از جمله گارسیا مارکز نزدیک می دانند.
وی در بارهء شخصیت های رمان هایش می گوید:
«شخصیت های من آدم های ساده هستند، نه خیلی زیبا و نه خیلی زشت که در موقعیت های خاص به دلیل احساس دوستی و یا عشق، به یکدیگر می رسند.»
نوشتن برای خوزه ساراماگو یک مساله شخصی است که در آن نویسنده نظریات، تجارب و داستان زنده گیش را با استعداد و قریحهء خاص خودش می نویسد.
به عقیدهء وی، «اثر یک نویسنده تعبیر وی از جهان است.»
ساراماگو معتقد است که حقیقت واحد وجود ندارد که برای همه به یک اندازه با ارزش باشد.
وی می گوید که ایده لوژی و جهان بینی یک نویسنده در ردیف دوم قرار دارد.
وی می گوید:
آنچه که ما آن را به عنوان ادبیات سیاسی فعال می نامیم، اکثراً به نتایج مصیبت بار ادبی ختم می شود. مطمینا موارد استثنایی نیز وجود دارد، اما نه انقلاب و نه ادبیات از آن ها سود برده اند.»
ساراماگو در سال ۱۹۸۸ با ژورنالیست اسپانیایی پیلارل ریو Pilarel Rio ازدواج کرد و با همسرش در جزیره لانزاروته در اسپانیا زنده گی می کرد.
وی در سال ۱۹۹۲ هفتمین رمانش را به نام «انجیل به روایت عیسی مسیح» را نوشت که در آن مسیح حتی به اعتقادات خود ابراز شک و تردید می کند. این کتاب به دلیل جریحه دار ساختن احساسات مذهبی توسط دولت وقت پرتگال از فهرست کتب پیشنهاد شده برای دریافت جایزهء کتاب اروپا حذف شد.
ساراماگو در اعتراض به این تصمیم دولت محافظه کار پرتگال، کشورش را ترک کرد و به اسپانیا رفت.
خوزه ساراماگو جوایز بسیار ادبی را در پرتگال و هم چنان در سطح بین المللی دریافت کرده است. از جملهء می توان از جایزه ادبی آلبرت کامو در سال ۱۹۹۵ و جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ یاد کرد.
خوزه ساراماگو هنگام دریافت جایزهء ادبی نوبل ۷۶ سال داشت.
در سال ۱۹۹۸ کلیسای واتیکان دریافت جایزه نوبل توسط ساراماگو را تأسف بار خوانده، تصمیم گیری سیاسی در اهدای جایزه خواند.
خوزه ساراماگو با علاقه در مورد موضوعات سیاسی روز اظهار نظر می کرد. وی در یک دیدار از رام الله، اشغال مناطق فلسطینی نشین را توسط اسراییل با روش نازی ها و به وجود آوردن اردوگاه های کار اجباری آشویتس و بوخن والد مقایسه کرده، گفته بود:
«اسراییلی ها زنده گی فلسطینی ها را در یک اردوگاه اداره می کنند.»
ساراماگو با وجود اعتراضات که به این اظهارات شد، حرف هایش را دوباره پس نگرفت.
منتقدان ادبی رمان مشهور «کوری» خوزه ساراماگو را شهکار ادبی وی می شمارند که به عنوان داستان فیلم و موضوع نمایشنامه ها مورد توجه فیلمسازان و کارگردانان تیاتر در سراسر جهان قرار گرفته است.
در رمان کوری داستان تخیلی در یک شهر ناشناختهء اتفاق می افتد که بعد از شیوع یک مریضی ساری کوری، تعداد زیاد مردم شهر به آن مبتلا می شوند. دولت به خاطر جلوگیری از سرایت آن، مبتلایان را دریک شفاخانه در خارج از شهر قرنطین می کند، ولی بیماری از مرز های شفاخانه هم فرا تر می رودو گریبان محافظان شفاخانه و بالاخره همهء مردم شهر را قرا می گیرد.
در رمان کوری از سردرگمی انسان ها، اطاعت کورکورانه، مناسبات اجتماعی نا درست، حرص و آز، وحشت و دهشت و شهوت انسان انتقاد می شود. در واقع کوری برای خوزه ساراماگو یک نوع تمثیل برای نابینایی عقل و قدرت درک و فهم انسان هاست. ساراماگو در رمان کوری با وصف نابینایی وسیع همگان قدرت تحمل، بزرگ منشی و محبت را در افراد استثنایی تجلیل می کند.
باوجود همهء انتقاداتی که از نگرش بدبینانه ساراماگو می شود، آثار وی چه در سطح مردم و چه در میان نویسنده گان مورد استقبال زیاد واقع شده است.
هارولد بلوم او را خوش ذوق ترین نویسندهء دنیا می داند.
فدریکو فلینی فلمساز نابغهء ایتالیا ی رمان کوری را زیباترین رمانی که در زنده گیش خوانده است، توصیف می کند.
ژوزه یا خوزه ساراماگو ((José de Sousa Saramago شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس در سال ۱۹۲۲ در دهکدهء کوچک Golegaپورتگال در یک خانواده فقیر دهقان به دنیا آمد و به تاریخ ۱۸ جون سال ۲۰۱۰ به عمر ۸۷ سالگی وفات کرد.
وی در سه سالگی با خانواده اش به شهر لیسبون رفت. در آنجا بود که پدرش به عنوان مأمور پلیس مشغول کار شد.
خوزه ساراماگوبا وصف نمرات عالی، نسبت مشکلات اقتصادی نتوانست تحصیلات اش را ادامه دهد و شغل آهنگری را پیشه کرد.
بعدها به حیث طراح صنعتی، مامور اداری و سپس در یک انتشارات به عنوان خبرنگار کار کرد.
چهل ساله بود که نخستین بار قلم را به دست گرفت و به طور حرفه وی نوشتن را آغاز کرد. اولین رمانش به نام «کشور گناه» در سال ۱۹۴۷ چاپ شد. به دلیل ناکامی در یافتن و نداشتن ناشر برای دومین رمانش، نوشتن را کنار گذاشت.
در سال ۱۹۶۶ مجموعه شعری «امکان پذیر» را چاپ کرد.
ساراماگو به فعالیت های سیاسی نیز پرداخت. با حفظ مواضع انتقادیش در سال ۱۹۶۹ عضو حزب کمونیست پورتگال شد.
در رمان «امیدواری در آلن تیو» به نگارش یکنواختی زنده گی کارگران بخش زراعت پرداخت که زیر فشار نظام فیودالی از صدها سال گذشته تا امروز زنده گی می کنند.
بعدها با انتشار کتاب «بالتازار و بلموندا» در ۱۹۸۲ به شهرت جهانی رسید. وی در این رمان به فساد دربارشاهی پرتگال در قرن شانزدهم میلادی پرداخته است.
ساراماگو خاطرات دوران کودکیش را تا سن پانزده سالگی در یک رمان به رشته تحریر در آورده است که از روی آن یک نمایش اوپرا توسط Azio Corghi ساخته و در سالون بزرگ اوپرای شهر میلان در ایتالیا نمایش داده شد.
وی در مورد دوران کودکیش می گوید:
«این دوران بیشترین تاثیر را در شکل گیری شخصیت من داشت و من در واقع به عنوان یک فرزند مردم باقی ماندم.»
گرچه خوزه ساراماگو آثارش را در ادامهء سنت ادبی اروپایی می شمارد، ولی بسیاری از منتقدان ادبی او را در ردیف نویسنده گان سورریالیست یا ریالیسم جادویی قرار داده، آثارش را به نویسنده گان آمریکای جنوبی از جمله گارسیا مارکز نزدیک می دانند.
وی در بارهء شخصیت های رمان هایش می گوید:
«شخصیت های من آدم های ساده هستند، نه خیلی زیبا و نه خیلی زشت که در موقعیت های خاص به دلیل احساس دوستی و یا عشق، به یکدیگر می رسند.»
نوشتن برای خوزه ساراماگو یک مساله شخصی است که در آن نویسنده نظریات، تجارب و داستان زنده گیش را با استعداد و قریحهء خاص خودش می نویسد.
به عقیدهء وی، «اثر یک نویسنده تعبیر وی از جهان است.»
ساراماگو معتقد است که حقیقت واحد وجود ندارد که برای همه به یک اندازه با ارزش باشد.
وی می گوید که ایده لوژی و جهان بینی یک نویسنده در ردیف دوم قرار دارد.
وی می گوید:
آنچه که ما آن را به عنوان ادبیات سیاسی فعال می نامیم، اکثراً به نتایج مصیبت بار ادبی ختم می شود. مطمینا موارد استثنایی نیز وجود دارد، اما نه انقلاب و نه ادبیات از آن ها سود برده اند.»
ساراماگو در سال ۱۹۸۸ با ژورنالیست اسپانیایی پیلارل ریو Pilarel Rio ازدواج کرد و با همسرش در جزیره لانزاروته در اسپانیا زنده گی می کرد.
وی در سال ۱۹۹۲ هفتمین رمانش را به نام «انجیل به روایت عیسی مسیح» را نوشت که در آن مسیح حتی به اعتقادات خود ابراز شک و تردید می کند. این کتاب به دلیل جریحه دار ساختن احساسات مذهبی توسط دولت وقت پرتگال از فهرست کتب پیشنهاد شده برای دریافت جایزهء کتاب اروپا حذف شد.
ساراماگو در اعتراض به این تصمیم دولت محافظه کار پرتگال، کشورش را ترک کرد و به اسپانیا رفت.
خوزه ساراماگو جوایز بسیار ادبی را در پرتگال و هم چنان در سطح بین المللی دریافت کرده است. از جملهء می توان از جایزه ادبی آلبرت کامو در سال ۱۹۹۵ و جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ یاد کرد.
خوزه ساراماگو هنگام دریافت جایزهء ادبی نوبل ۷۶ سال داشت.
در سال ۱۹۹۸ کلیسای واتیکان دریافت جایزه نوبل توسط ساراماگو را تأسف بار خوانده، تصمیم گیری سیاسی در اهدای جایزه خواند.
خوزه ساراماگو با علاقه در مورد موضوعات سیاسی روز اظهار نظر می کرد. وی در یک دیدار از رام الله، اشغال مناطق فلسطینی نشین را توسط اسراییل با روش نازی ها و به وجود آوردن اردوگاه های کار اجباری آشویتس و بوخن والد مقایسه کرده، گفته بود:
«اسراییلی ها زنده گی فلسطینی ها را در یک اردوگاه اداره می کنند.»
ساراماگو با وجود اعتراضات که به این اظهارات شد، حرف هایش را دوباره پس نگرفت.
منتقدان ادبی رمان مشهور «کوری» خوزه ساراماگو را شهکار ادبی وی می شمارند که به عنوان داستان فیلم و موضوع نمایشنامه ها مورد توجه فیلمسازان و کارگردانان تیاتر در سراسر جهان قرار گرفته است.
در رمان کوری داستان تخیلی در یک شهر ناشناختهء اتفاق می افتد که بعد از شیوع یک مریضی ساری کوری، تعداد زیاد مردم شهر به آن مبتلا می شوند. دولت به خاطر جلوگیری از سرایت آن، مبتلایان را دریک شفاخانه در خارج از شهر قرنطین می کند، ولی بیماری از مرز های شفاخانه هم فرا تر می رودو گریبان محافظان شفاخانه و بالاخره همهء مردم شهر را قرا می گیرد.
در رمان کوری از سردرگمی انسان ها، اطاعت کورکورانه، مناسبات اجتماعی نا درست، حرص و آز، وحشت و دهشت و شهوت انسان انتقاد می شود. در واقع کوری برای خوزه ساراماگو یک نوع تمثیل برای نابینایی عقل و قدرت درک و فهم انسان هاست. ساراماگو در رمان کوری با وصف نابینایی وسیع همگان قدرت تحمل، بزرگ منشی و محبت را در افراد استثنایی تجلیل می کند.
باوجود همهء انتقاداتی که از نگرش بدبینانه ساراماگو می شود، آثار وی چه در سطح مردم و چه در میان نویسنده گان مورد استقبال زیاد واقع شده است.
هارولد بلوم او را خوش ذوق ترین نویسندهء دنیا می داند.
فدریکو فلینی فلمساز نابغهء ایتالیا ی رمان کوری را زیباترین رمانی که در زنده گیش خوانده است، توصیف می کند.