شهر بی کانال ما 

گشته مملو از زباله، شــــهر بی کانال ما
شهر کابل، مسکن مـــــا صحنه سریال ما
از هـــــــوای بویناکش هی تنفس می کنیم
لشکر مـــــــکروب می آید به استقبال ما
در جـــــوار چاه سپتیک است چاه بمبه یی
بوی ها می آید از هر بشکه و یخچال ما
پشه ملاریا با ما بـــــود آخــــــورشریک
هم به خــــانه هم به زیر خیمه و ترپال ما
می کند لشمانیا اطــــفال را صورت بدل
واقعاً جــــراح جلدی بـــــوده اندیوال ما
گله ای سگ های ولگرد است و با هم می کنند
مستی وقنغال بازی بر سر اشغال ما
مثل بیکاری و فقر و انتحار و انفجار
هر مصیبت می دود چون سایه در دنبال ما
پاسبان شهر کــــــابل شــد کمیشنکار دزد
در خطر افتاده جـــــــان و مال تا اطفال ما
در دو دهه بزکشی از کور و کر تا عین و غین
کس نپرسد و نمی پــــــــرسند از احوال ما

ارسالی احمد رامین (شاعر نشاط)

Your browser doesn’t support HTML5

شهر بی کانال ما