اجمل چرا نا امید شده و از خانه فرار مي‌کند؟

اجمل از بیکاری خسته شده و از پدرش کرم خان می‌خواهد که در شهر برایش یک دکان باز کند، هرچند کرم خان پول زیاد دارد، اما این خواست اجمل را نمی‌پذیرد و می‌گوید، تا زمانی که وی زنده‌است به هیچ کسی اجازه نخواهد داد که به پول وی دست ببرد.

با دریافت چنین پاسخی از پدر، اجمل نا امید شده و از خانه فرار مي‌کند.

این که در ادامه چه اتفاق خواهد افتاد، این همه را باهم در يک درامه می‌شنویم.

Your browser doesn’t support HTML5

اجمل چرا نا امید شده و از خانه فرار مي‌کند؟