محمود در حالت خُمار نزد بصیر می رود و از وی میخواهد که به وی تابلیت نشه بدهد، اما بصیر به وی آدرس دواخانه را میدهد.
هر دوی آنان به دواخانه می روند و از داکتر میخواهند که به آنان تابلیت بدهند، اما محمود دست به جیب برده و بجای پول تفنگچه را بیرون می کند.
این که در ادامه چه خواهد شد، این همه را در این درامه می شنویم که همکار ما عبدالنافع همت آن را تهیه کرده است.
Your browser doesn’t support HTML5