بنام خدا و درود به دختران شجاع سرزمینم!
سپاس که خواستید احساس یک شاگرد را از نرفتن به مکتب و دور بودن از تحصیلش بدانید.
من منیژه ام، منیژه ۱۵ ساله صنف دهم از سر زمین باورها، سرزمین عشق و معرفت که صرف نامش برای مخالفانش کافی است (پنجشیر).
منیژهی که از زمان شناخت خود، به خود رویا های بافتم. با همین کوچکی برای آینده ام هدفهای تعیین کردم و برای رسیدن به هدفهایم خیلی خوشبین بودم.
من دوست دارم که داکتر شوم، دوست دارم روزی من را داکتر منیژ و بیشتر دوست دارم من را سرطبیب منیژه صدا کنند، ولی احساس میکنم هر روز محالتر میشود.
من برای رسیدن به آرزوی قشنگم تا این دم خیلی زحمت کشیدم، ولی امروز در زندانی به نام خانه حبس شدم.
چندین ماه است من برای رفتن به مکتب روز شماری میکنم، ولی هر روز بیشتر ناامید میشوم. روز های زمستان را از اینکه مکتب رفتنهای ما نزدیک است به خوشحالی سپری کردم، ولی حق مکتب رفتن را از من و من های مثل من گرفتند. بدترین خاطره من از روزی است که اجازه مکتب را دادند که خیلی خوشحال بودم، ولی با بسته شدن دوباره مکتب ناامید شدم. هر روز ما با ناامیدی سپری میشود.
هنوز برای نرفتن به مکتب عادت نکردم، شبها زود میخوابم تا فردا وقت بیدار شوم، ولی هر روز از مکتب فاصله میگیرم.
از اینکه صدای نا امیدی من را میشنوید، خواهش میکنم اگر کاری از دستتان میآید در قبال تحصیل ما دریغ نکنید، چون ما در جغرافیای زندگی میکنیم که نمیتوانیم صدا بلند کنیم. ما از نرفتن به مکتب خسته شده ایم.
این را مخالفین تحصیل بدانند! هیچکس نمیتواند برای ما قانون تعیین کند، همانطوریکه نمیتوانید حق تنفس هوا را از ما بگیرید، حق تحصیل را هم نمیتوانید از ما بگیرید، چون تحصیل حق ما است. همانطوریکه در آیت مبارک قرآن آمده «اقْرَأْ» پس ما مطابق همین آیه زیبا «اقْرَأْ» ادامه خواهیم داد.
از قهر یک دختر برای ادامه تحصیلش باید ترسید.
با محبت منیژه امیری
متعلم صنف دهم لیسه دخترانه قهار عاصی
Your browser doesn’t support HTML5