لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳ کابل ۰۱:۲۸

نامهء محمود سرباز از شهر کابل


خلاصهء نامهء آقای محمود ولد محمد ظاهر سرباز تولی سوم مربوط کمربند شهر کابل:

در اثر جنگ ها در افغانستان به ایران رفتم و دربند عباس به کار و بارخود آغازنمودم.
روزی شخص بنام میلاد معروف به نجات حسینیان فرزند محمد با شیشه یی فانتا به سرم زد.
ولی در یزد بدون محکمه از طرف پولیس رها شد. شاید به خاطر افغان بودنم باشد .
و گفتند میلاد که راننده و 16 ساله می باشد .

شما فکر کنید که یک جوان 16 ساله چطور می تواند رانند باشد ؟

یک روز دیگر هم مامور شاروالی مرا لت کوب کرد که در اثر آن بیهوش شدم .
مرا با امبولانس 115 بردند. وقتی داکتر امبولانس فهمید که من
ازافغانستان هستم با لگد به سینه ام زد.

به هر حال مسالهء جالب اینجاست که پزشک قانونی هم در مورد ضربت با شیشه راپور غلط نوشت که گویا سرم نشکسته است . در حالیکه در شفاخانه در خود ایران و بعداً در کابل داکتران از سرم پارچه های شیشه را بیرون کردند .

به هر حال از 1384 به این طرف زخامت دوسیه من به 335 صفحه رسید و صدای من به جای نرسید. نمونهء اسناد را برای شما ارسال نمودم. لطفاً صدای من را نشر کنید حدقل دیگران از وضعیت ناچار افغان های مهاجر در ایران خبردار شوند .

نویسنده نامه آقای محمود در ادامهء نامه اش می نویسد :

من یک فرد اهل تشیعه دولت اسلامی افغانستان می باشم. شما توجه کنید که چقدرظلم از طرف دولت اسلامی ایران بر من شده و من از شیعه گی خود متنفر هستم. شیشه ها در سرو گلویم وجود من را رنج و عذاب می دهد....
XS
SM
MD
LG