زنگ دروازه منزل بشیر پیهم زده می شود و بشیر با وارخطایی از خانه بیرون می شود، می بند که موتر پولیس در برابر منزلش ایستاده است.
بشیر با دیدن پولیس وارخطا می شود و علت آمدن شان به خانه خود را می پرسد.
قوماندان پولیس به بشیر میگوید که کسی از دست وی به پولیس شکایت کرده و وی باید با پولیس به حوزه برود.
این که که و چرا از دست بشیر به پولیس شکایت کرده و بعداً چه اتفاق می افتد؟
این همه را در درامه می شنویم که همکار ما عبدالنافع همت آن را تهیه کرده است.