حاجی فرید در دُکان نشسته که برایش از سوی سر معلم مکتب زنگ میآید و سرمعلم میگوید، پولیس به مکتب آمده بود و پسرت را با خود برد. حاجی فرید با شنیدن این گپ دُکان خود را به وارخطایی بسته میکند و به سمت مکتب در حرکت میشود.
چرا پولیس وارد مکتب میشود؟
اینکه چرا پولیس به مکتب پسر حاجی فرید رفته، اصل قصه چیست و بعداً چه اتفاق میافتد؟ این را در درامه میشنویم که همکار ما عبدالنافع همت آن را تهیه کرده است.