لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
جمعه ۱۳ ميزان ۱۴۰۳ کابل ۰۲:۴۷

افغانستان «بی‌طرف» می‌شود؟


آرشیف، آماده‌گی نیروهای امریکایی برای خروج از افغانستان
آرشیف، آماده‌گی نیروهای امریکایی برای خروج از افغانستان

در کم‌تر از چهار دهه، دومین ابر قدرت در حال بیرون شدن از افغانستان است. هر بار خروج این ابر قدرت‌ها، افغانستان فقیر و محاط به خشکه را با چالش‌های عظیم داخلی و منطقه‌ای روبه‌رو می‌سازد. مصایب بیرون شدن ‌آن‌ها کم‌تر از رنج که تهاجم‌شان به بار آورده است، نیست.

خروج قدرت‌های بزرگ هر بار سبب خلاء امنیتی شده‌است، دست‌درازی‌ها و جنگ‌های نیابتی همسایه‌ها را به دنبال داشته است. هرچند روابط استراتژیک افغانستان با امریکا و ناتو در دو دهه‌ی گذشته هم خلاء امنیتی در افغانستان را جبران می‌کرد، و هم این کشور محاط به خشکه و فقیر را از لحاظ اقتصادی نیز تمویل می‌کرد.

اما به نظر می‌رسد این فصل از تاریخ روابط خارجی افغانستان در حال پایان یافتن است و در صورت موفقیت گفت‌وگوهای صلح با طالبان، نیروهای امریکایی تا ۱۱ ماه دیگر افغانستان را ترک خواهند کرد. بیرون شدن این نیروها نه‎تنها به معنی کاهش حضور امنیتی، اقتصادی و حتی سیاسی غرب در افغانستان خواهد بود، بلکه به وجود آمدن خلاء امنیتی مشابه خلاء ناشی از خروج شوروی در ۱۹۸۹ نیز دور از احتمال نیست.

خروج نیرو های شوروی سابق از افغانستان
خروج نیرو های شوروی سابق از افغانستان

در این فصل، کشورهای منطقه و تضادهای موجود میان آن‌ها، بار دیگر نقش مهم‌تر از گذشته بازی خواهند کرد.

افغانستان این بار چه گزینه‌های در اختیار دارد؟

حالا پرسش مهم این است که فردای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، این کشور چگونه می‌تواند هم نیاز خود به کمک‌های بین‌المللی را رفع کند و هم با منطقه در صلح باشد؟ آیا سیاست «بی‌طرفی» در مناسبات بین‌المللی می‌تواند یک گزینه برای افغانستان باشد؟

  • نگاه منطقه به صلح

برای پیش‌بینی برخورد احتمالی منطقه با پیامدهای روند صلح و خروج امریکا، باید موضع‌گیری‌های آن‌ها در قبال روند صلح این کشور را به تحلیل گرفت. هر کدام از این کشورها مطابق نیازهای منافع ملی و میزان تأثیر که وضعیت افغانستان روی آن منافع می‌گذارد، برخورد خواهند کرد.

نگاه کشورهای منطقه به این صلح احتمالی، از همین حالا تا حد روشن است؛ هند که بیش از دو میلیارد دالر به افغانستان کمک کرده، ظاهراً از محور گفت‌وگوهای صلح بیرون مانده و به نتایج آن بدبین است. زمانی‌که دونالد ترمپ گفت‌وگوهای صلح میان امریکا و طالبان را در ماه سپتمبر ۲۰۱۹ به حالت تعلیق درآورد، رسانه‌های هندی از خشنودی مقام‌های آن کشور خبر دادند.

عمده‌ترین عامل بدبینی هند افزایش نفوذ پاکستان و چین در افغانستان است. امریکا برای شادی خاطر و رفع نگرانی‌های هند، اخیراً پیشنهاد کرده که این کشور به شکل مستقیم با طالبان وارد گفت‌وگو شود. پیشنهادی‌که می‌تواند به خدشه‌دار شدن مشروعیت حکومت افغانستان در مناسبات بین‌المللی تعبیر شود.

بدبینی ایران نیز در این مورد به کسی پوشیده نیست. وزارت خارجه‌ی این کشور در واکنش به امضای موافقت‌نامه‌ی صلح میان امریکا و طالبان گفت: "امریکا از هیچ مشروعیت برای امضای موافقت‌نامه‌ی صلح و یا تعیین آینده‌ی افغانستان، برخوردار نیست."

ایران هرچند با طالبان طرح دوستی ریخته و روابطش را انکار نمی‌کند، اما نگران نفوذ سعودی و امریکا بالای طالبان و احتمال برگشت این گروه به مسیر دهه‌ی ۱۹۹۰ است که خصومت‌ آن‌ها با ایران آشکار بود.

در شمال، کشورهای آسیای میانه شاید بیشترین سود را از صلح پایدار در افغانستان ببرند؛ چون آن‌ها خود محاط به خشکه اند و افغانستان نزدیک‌ترین مسیر شان به آب‌های آزاد است. آسیای میانه، بزرگ‌ترین بازار بالقوه برای پاکستان و هند می‌تواند باشد و در مقابل، تأمین کننده‌ی مهم‌ترین نیاز هند و پاکستان، یعنی انرژی.

بی‌ثباتی در افغانستان رشد اقتصادی این منطقه را به تأخیر انداخته و بهای یافتن بازارهای جدید اقتصادی را برای آن‌ها بلند برده است. از سوی دیگر، گروه‌های افراطی اسلامی، امنیت این منطقه را به شدت آسیب‌پذیر ساخته، از این‌رو، آسیای میانه شاید بیشترین علاقه را برای جلوگیری از وارد شدن افغانستان به یک دایره‌ی جدید بحران داشته باشد.

از میان آن‌ها، ازبیکستان، پس از روی کار آمدن رئیس جمهور شوکت میرضیایف، فعال‌ترین نقش را تا کنون بازی کرده‌است. حتی سمرقند به‌عنوان یکی از شهرهای که حاضر است میزبان گفت‌وگوهای میان افغانان باشد، بارها روی زبان‌ها آمده است.

روسیه در تلاش بازی کردن نقش مستقل‌تر در روند صلح افغانستان بوده و دست‌کم دو بار نشست میان‌-افغانان را در مسکو میزبانی کرد. نماینده‌ی ویژه‌ی این کشور برای افغانستان، ضمیر کابلوف، گفته است در صورت تقاضای حکومت آینده‌ی افغانستان، این کشور می‌تواند نیروی نظامی به افغانستان بفرستد.

این موضع‌گیری به این معنی می‌تواند باشد که روسیه آماده‌ی گسترش حضور امنیتی‌اش در افغانستان است.

چین و پاکستان ظاهراً بیشترین خوشبینی را در مورد توافق‌نامه‌ی صلح امریکا با طالبان نشان داده‌اند. با توجه به روابط دیرینه‌ی پاکستان با طالبان و نفوذ آن کشور بالای این گروه، خوش‌بینی پاکستان برای احیای نفوذش در کابل قابل درک است، اما چین ضمن ابراز خوش‌بینی، ظاهراً طرح‌های پیش‌گیرانه‌ مانند تقاضا برای مأموریت صلح‌بانی سازمان ملل‌متحد و افزایش نفوذش در چهارچوب سازمان همکاری‌های شانگهای را نیز روی دست دارد.

نمونه‌های بالا نشان می‌دهد که تقریباً تمام همسایه‌ها، روی قضیه‌ی افغانستان با هم و با قدرت‌های بزرگ، تضاد منافع دارند. در این‌جا منافع پاکستان با هند، ایران با سعودی و امیرنشین‌های خلیج، روسیه با امریکا و امریکا با چین و روسیه و ایران اختلاف دارند.

یکی از عوامل اصلی در تعیین سیاست خارجی افغانستان نیاز آن به راه‌های ترانسپورتی کشورهای همسایه‌اش است که به‌عنوان یک کشور محاط به خشکه، برای دست‌یابی به بازارهای بین‌المللی چاره‌ی جز عبور از مسیر آن‌ها نخواهد داشت.

افغانستانِ محصور در خشکی و نیازمند راه‌های ترانسپورتی همسایه‌ها، بدون این‌که بار دیگر پای یک ابر قدرت به خاکش کشیده شود، چگونه می‌تواند در مرکز جغرافیایی این منطقه‌ی دشوار با همه در صلح زندگی کند؟

  • عامل محاط به خشکه بودن

پژوهش‌های علمی پیرامون کشورهای محاط به خشکه نشان می‌دهد که کشورهای محاط به خشکه به دلیل دور بودن از مرکز بازارهای جهانی در جمع فقیر‌ترین کشورهای جهان اند.

نیاز شدید آن‌ها به راه‌های ترانزیتی همسایه‌ها، سبب می‌شود گزینه‌های محدود در عرصه‌ی سیاست خارجی خود در اختیار داشته باشند.

سیاست خارجی آن‌ها، چند ویژگی کلی دارد: سیاست خارجی چند بعُدی (عدم اتکا به یک قدرت و یک مسیر)، پالیسی خاص و حتی ملایم در برابر همسایه‌های که مسیر آب‌های آزاد را در اختیار دارند، و سرمایه‌گذاری استراتژیک بالای زیربناهای ترانسپورتی و بلند بردن آن در سطح یک اولویت سیاست خارجی.

تاریخ بسیاری از کشورهای محاط به خشکه نشان می‌دهد که این کشورها تنها در صورت رعایت این سه ویژگی در سیاست خارجی، توانسته اند ثبات و آرامش خود را حفظ کنند.

سیاست خارجی افغانستان نیز، از زمان «بازی بزرگ» از عامل محاط به خشکه بودن متأثر بوده است. در اوج رقابت‌های منطقه‌ای هند بریتانیاوی و روسیه‌ی تزاری در قرن ۱۹، افغانستان ناگزیر بود نقش حائل (Buffer State) را میان این دو قدرت بزرگ بازی کند. البته این نقش پس از استقلال افغانستان در سال ۱۹۱۹ به «بی‌طرفی» (Neutrality) تغییر کرد.

همین بی‌طرفی، پس از جنگ دوم جهانی، راهنمای افغانستان به جرگه‌ی کشورهای «غیر منسلک» نیز شد که ظاهراً نمی‌خواستند وارد رقابت امریکا و اتحاد جماهیر شوروی شوند.

به باور بسیاری کارشناسان تاریخ و سیاست خارجی افغانستان، بی‌طرفی در سیاست خارجی توانست سبب حفظ امنیت افغانستان در جریان جنگ دوم جهانی شود، اما با آغاز جنگ سرد میان اتحاد شوروی و ایالات متحده امریکا، افغانستان می‌خواست از این رقابت‌ها به نفع خود استفاده کند و توجه این دو قدرت را برای توسعه‌ی اقتصادی خود جلب کند. البته این هم‌زمان بود با تشکیل کشوری پاکستان و به راه افتادن منازعه‌ بر «سر حق تعیین سرنوشت پشتون‌ها و بلوچ‌های» ساکن در این کشور نو تأسیس.

این منازعه سبب شده بود پاکستان بارها مسیر ترانزیت را بر روی کاروان‌های بازرگانی افغانستان ببندد. هرچند افغانستان از امریکا طلب کمک کرد، اما امریکا، با توجه به رابطه‌ی نزدیکش با پاکستان و ایران، عنایت چندانی به خواست‌های افغانسان نداشت و حتی درخواست این کشور برای اعمار بندر چابهار، که افغانستان بتواند از مسیر آن به بازارهای جهان راه یابد، را رد کرد.

چابهار
چابهار

عمل محاط به خشکه بودن و نیاز دست‌یابی به مسیر قابل اعتماد به بازارهای جهانی افغانستان در دو راهه‌ی انتخاب میان دست‌یابی به این اهداف و ترک سیاست بی‌طرفی سنتی‌اش و پیوستن به یکی از این قدرت‌های بزرگ قرار داد.

  • آزمایش دوستی با بزرگان

اتحاد شوروی، برعکس امریکا، به درخواست‌های کمک اقتصادی و سیاسی افغانستان لبیک گفت. این کشور، در میان سال‌های ۱۹۵۴ و ۱۹۶۳ به ارزش ۵۱۵ میلیون دالر امریکایی (معادل ۵ میلیارد دالر به ارزش امروز) به افغانستان کمک کرد.

البته امریکا نیز در همین مدت حدود ۱۷۸ میلیون دالر به افغانستان مساعدت کرده بود. هرچند افغانستان تلاش داشت از پول امریکا و ماشین‌های شوروی برای توسعه‌ی کشور استفاده کند و در رقابت میان این دو توازن را از دست ندهد، اما دوستی با قدرت‌های بزرگ بدون هزینه نیست.

هزینه‌ی که افغانستان پرداخت این بود که آهسته آهسته موقف سنتی بی‌طرفی در سیاست خارجی را از دست داده و در حوزه‌ی نفوذ بلوک شرق قرار گرفت. تحولی‌که می‌توان گفت بی‌طرفی افغانستان در مناسبات خارجی‌اش را برای همیش برهم زد و رقابت‌های بی‌پایان جهانی و منطقه‌ای را به داخل مرزهایش کشاند.

هجوم قشون سرخ در حمایت از گروه‌های ایدیولوژیک نزدیک به شوروی و برای حفظ سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک که ظرف بیش از دو دهه در افغانستان کرده بود، نقطه‌ی اوج و هم‌زمان فاجعه‌ی دوستی رسمی افغانستان و شوروی بود. رابطه‌ای که نه سبب توسعه‌ی اقتصادی کشور شد و نه هم مشکل دست‌یابی افغانستان به آب‌های آزاد را حل کرد، بلکه ‌آن‌چه را برای همیش از خود برجای گذاشت، ناامنی بی‌پایان بود.

در دو دهه‌ی پس از یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱، سیاست خارجی افغانستان، با وجود چند مورد استثنا، بیشتر تحت تأثیر مناسباتش با امریکا و پیمان ناتو بوده‌است. در این مدت حدود ۸۰۰ هزار سرباز امریکایی در افغانستان خدمت کرده‌اند و خاک افغانستان همچون مرکز رهبری و انجام عملیات در جنگ ضد ترور استفاده شده‌است.

در کنار آن، امریکا به تنهایی حدود دو تریلیون دالر در افغانستان مصرف کرده و کشورهای هم‌پیمانش را تشویق کرده تا میلیاردها دالر دیگر به افغانستان کمک کنند.

افغانستان در این مدت نیز بی‌طرف نبوده و به شکل واضح در کنار امریکا و ناتو ایستاده است. حالا پس از دو دهه، در حالی‌که امریکا نیز مانند شوروی افغانستان را ترک می‌کند، همان چالش‌های دیرین افغانستان به جای خود باقی می‌مانند؛ انحصار در خشکی و نیاز به کمک بین‌المللی.

  • بی‌طرفی هنوز هم یک گزینه است؟

‌بی‌طرفی یک حالت تعریف شده در حقوق بین‌الملل است که کشور بی‌طرف در جنگ‌های مسلحانه میان دو یا چندین کشور، مشارکت نمی‌کند و کشورهای متخاصم نیز، بر بنیاد معاهدات بین‌المللی، از تعرض به خاک و منافع کشور بی‌طرف خودداری می‌کنند.

برخی از کارشناسان روابط بین‌الملل به این باور اند که کشورهای که سیاست خارجی‌شان بر بنیاد بی‌طرفی است، از چهار ویژگی برخوردار اند: تضمین بی‌طرفی شان از جانب بیش از یک قدرت بزرگ، جغرافیای دشوار گذری که به سادگی قابل اشغال نباشد، عدم اهمیت استراتژیک و اهمیت نسبی اقتصادی که توافق قدرت‌ها روی بی‌طرفی آن را توجیه کند.

سویس مثال ممتاز این نوع کشورهاست که از همه‌ی این وِیژگی‌ها برخوردار است. در مورد افغانستان نیز بیشتر این ویژگی‌ها قابل تشخیص اند.

در کنار ویژگی‌های بالا، چنان‌که گفته شد، افغانستان در مرکز تضادهای منطقه‌ای واقع شده‌است و طبیعی به نظر می‌رسد که بخواهد بار دیگر به میدان ریسمان‌کشی‌های منطقه‌ای تبدیل نشود.

لازمه‌ی بی‌طرفی این خواهد بود که افغانستان به منطقه تضمین دهد در کشمکش‌های داخلی هر یک از کشورهای منطقه مداخله نمی‌کند، و همچنان هیچ یک از کشورهای منطقه و جهان از خاک آن علیه دیگران استفاده نخواهند کرد.

به گونه‌ی مثال در قضایای چون منازعه‌ی کشمیر میان هند و پاکستان، دعوای میان ایران و سعودی و همچنان منازعات میان امریکا، چین و روسیه، بی‌طرف باقی خواهد ماند.

از لحاظ تاریخی، در سال ۱۹۸۵ هنگامی‌که روس‌ها تصمیم به ترک افغانستان گرفتند، به امریکایی‌ها پیشنهاد کردند افغانستان بی‌طرف شود. البته در آن‌زمان امریکا با این پیشنهاد موافقت نکرد و جنگ ارتش سرخ دست کم چهار سال دیگر ادامه یافت.

حالا در آستانه‌ی خروج امریکا، افغانستان بار دیگر با گزینه‌های مشابه روبه‌رو است. در آن زمان، شوروی پیشنهاد بی‌طرفی افغانستان را مطرح کرد، اما حالا چنین پیشنهادی از جانب امریکا مطرح نشده‌است، اما اگر افغانستان خود این ابتکار را روی دست گیرد، ممکن است بتواند به «بی‌طرفی فعال» دست یابد و جلو «بی‌طرفی تحمیل شده از بیرون» را بگیرد.

افغانستان و منطقه
افغانستان و منطقه

از آن‌جایی که افغاستان بخت خود را با مناسبات استراتژیک با ابر قدرت‌ها آزموده و هیچ کدام سبب صلح‌پایدار و رشد اقتصادی این کشور نشده‌اند، افغانستان ناگزیر است به دنبال راه حل در مناسباتش میان کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ جهان باشد. راه حلی‌که بتواند میزان از کمک‌های بین‌المللی برای این کشور را حفظ، بی‌طرفی افغانستان در کشمکش‌های منطقه‌ای را تضمین و امنیت این کشور را تأمین کند.

در حالی‌که تمام کشورهای منطقه و امریکا از بروز مجدد بحران مشابه به دهه‌ی ۱۹۹۰ در افغانستان و عواقب آن برای امنیت ملی خود شان نگران اند، اگر دولت افغانستان برای پیدا کردن یک راه حل مشترک با تمام منطقه دست به کار نشود، تقابل نیروهای منطقه‌ای اجتناب ناپذیر به نظر می‌رسد.

XS
SM
MD
LG