کتاب «اتاق حوادث» نوشتۀ مشاور پیشین امنیت ملی امریکا، جان بولتون، حتا پیش از آمدن به بازار، خبر ساز شد. ادارۀ دونالد ترمپ او را متهم به افشای «اسرار امنیت ملی» کرد و خواهان جمعآوری این کتاب از بازار شد. در واقع این کتاب خالی از درد سر برای ترمپ نخواهد بود.
جان بولتون که پیش از ترمپ با سه رئیس جمهور دیگر، رونالد ریگان، جورج بوش پدر، و جورج دبلیو بوش پسر، کار کرده است، تصویر بسیار نزدیک از شخصیت و روش کار ترمپ به دست میدهد. به باور بولتون، ترمپ تصمیمهای یک رئیس جمهور را با «رهنمای معاملات املاک در نیویارک» اشتباه میگرفته است و به همه چیز و همه کس، به شمول مقامات ارشد حکومتش سوءظن داشته است. به باور نویسنده، محور تمام تصمیمهای ترمپ «منافع خودش» بوده، نه اولویتهای امنیت ملی امریکا.
در این کتاب، بارها ترمپ به ناآگاهی و بیخبری از مهمترین مسائل جهان و مناسبات بینالمللی امریکا متهم شده است. آقای بولتون میگوید که در یک و نیم سالی که به عنوان مشاور امنیت ملی ترمپ کار کرده است، بارها مسائل را با جزئیات به او توضیح داده است، اما ناگزیر بوده بازهم تکرار کند. او میگوید که بارها ترمپ میپرسید که چرا امریکا در شبهجزیرهی کوریا حضور نظامیداردو چرا مصارف نیروهای امریکایی را کوریای جنوبی نمیپردازد و هربار بولتون مجبور بوده تاریخ جنگ کوریا و ظهور شخصیتی مانند کیم ایل سونگ (بنیانگذار کوریای شمالی و پدر بزرگ رهبر کنونی این کشور) را توضیح بدهد.
در این کتاب، ترمپ به عنوان یک آدم دمدمیمزاج که هیچ بحثی را به پایان نمیرساند و از یک موضوع به موضوع دیگر میپرد و همکاران خود را سرگردان میسازد، معرفی شده است. او پیوسته از خروج امریکا از جاهای مختلف دنیا حرف میزند و میگوید که «میخواهم از همه جا بیرون شوم».
افغانستان
در این کتاب ۱۴۳ بار نام افغانستان ذکر شده که به مراتب بیشتر از نام سایر کشورها، به شمول سوریه و عراق است. این میتواند خود نشان از حساسیت مسألهی افغانستان در سیاست کنونی امریکا باشد.
بر بنیاد روایت این کتاب، در اواخر ۲۰۱۸، افغانستان تبدیل به یک زخم دردناک برای ترمپ شده بود. با گذشت هر روز، ظاهراً ترمپ احساس میکرده است که ادامهی این جنگ پیروزی او در انتخابات آینده را بیشتر از پیش به مشکل روبرو خواهد ساخت.
در کل، ترمپ با حضور نظامی امریکا در افغانستان مخالف بوده و در چند مورد دلایل آن را میخوانیم: «ترمپ به دو دلیل مخالف حضور بلندمدت امریکا در افغانستان بود: نخست اینکه او برای پایان دادن به «جنگهای بیپایان» کمپاین کرده بود. دوم، سوءمدیریت دوامدار کمکهای اقتصادی و نظامی [به افغانستان] سبب التهاب غریزی او در برابر ولخرجیهای بیهوده در برنامههای دولت فدرال میشد».
اما بولتون با ترمپ در این مورد موافق نیست و میگوید: «نظر من در مورد [جنگهای بیپایان] این بود که ما این جنگها را آغاز نکردهایم، و نمیتوانیم فقط با گفتن آنها را پایان دهیم». آقای بولتون ادعا میکند که اساس این جنگ را «تعصب مذهبی» در برابر امریکا و در کل [در برابر] غرب میداند و ادامه میدهد: «این [منازعه] تنها به این دلیل که ما خسته شدهایم، یا اینکه دچار مشکل در بودجۀ خود هستیم، از میان نخواهد رفت. مهمتر از همه، این جنگ برای مبدل کردن افغانستان، عراق، سوریه یا هرجای دیگر به کشوری بهتر و امنتر برای زندگی نبوده است». او میگوید که هدف این جنگ تأمین امنیت امریکا از تکرار حوادث مشابه به یازدهم سپتامبر است. او از این که تروریستها به «جنگافزارهای اتمی، کیمیاوی یا بیولوژیک دستیابند» نگران است و میگوید تا زمانی که این تهدید پابرجا باشد، هیچ جای «بسیار دور» نخواهد بود.
در اینجا تفاوت دیدگاه ترمپ نه تنها با بولتون بلکه گروهی از سیاسیون امریکایی را نشان میدهد که حامیدخالتهای نظامیامریکا به ویژه پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بودهاند. بولتون از حامیان حمله بر عراق بود و هنوز هم فکر میکند که سرنگون کردن صدام حسین کار درست بوده است.
«حماقت بوش»
فصلهای هفتم و سیزدهم کتاب بولتون به صورت مشرحتر سرگردانیها و تفاوت نظرهای شدید میان بلندپایگان ادارۀ ترمپ در قضیۀ افغانستان را بیان میکند. ناراحتی دوامدار ترمپ از ناکامیِ استراتژی جدید امریکا برای افغانستان و جنوب آسیا که در اگست سال ۲۰۱۷ ابلاغ شد، در این دو فصل بارها و به تکرار مطرح میشود. همچنین، عدم موثریت «مادر بمبها» بارها از سوی ترمپ به رخ جنرال متیس، وزیر دفاع پیشین امریکا، کشیده میشود.
در همین بخش است که ترمپ از زلمیخلیلزاد به عنوان «شیادی که به او نیاز داریم» یاد میکند.
به قول آقای بولتون، دو پرسش اصلی در رابطه به افغانستان در ذهن ترمپ مطرح است. یکی این است که ادامهی جنگ در آنجا چه تاثیر روی انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری امریکا خواهد داشت. ترمپ، سالهای گذشته بارها جنگهای افغانستان و عراق را به طعنه به عنوان جنگهای بوش و اوباما یاد کرده است. حالا او نمیخواهد که این جنگ به نام «جنگ ترمپ» یاد شود. در یکی از جلسههای پُرتنش در کاخ سفید، ترمپ میگوید که «این جنگ من نیست، من همیشه مخالف آن بودهام». وزیر دفاع متیس، در جواب ترمپ میگوید که «از روزی که رئیس جمهور شدی، این جنگ شماست».
پرسش دوم ذهنیِ ترمپ این است که چرا امریکا که هفت هزار مایل دورتر است،به جای روسیه، ایران و هند بجنگد. زمانی که یکی از مشاورینش به او میگوید که حضور امریکا در افغانستان «موضوع امنیت سرحدات امریکا است»، ترمپ به بولتون میگوید «ما هرگز از این خلاصی نداریم. یک شخص احمق به نام جورج بوش پای ما را به آنجا کشانده است». هنگامیکه ترمپ میپرسد «پیروزی در افغانستان [دقیقاً] چه معنا دارد؟» متیس در پاسخ میگوید: «اینکه امریکا مورد حمله قرار نگیرد». در حالیکه این نوع سوال و جواب میان ترمپ و بلندپایگان حکومتش بارها تکرار میشود، اما ظاهراً یا ترمپ قانع نمیشود ویا هم درک دقیقی از وضعیت ندارد و بار دیگر همان سوالها را میپرسد.
بولتون میگوید او در مورد اهداف امریکا در افغانستان بسیار نظر روشن داشته است و مشاورین ارشد ترمپ در این دیدگاه با او شریک بوده اند: اول اینکه باید جلو ظهور دوبارهی داعش، القاعده و تهدید تروریستی آنها علیه امریکا گرفته شود؛ دوم اینکه «برنامههای سلاح هستهای در ایران» و همچنان سلاحهای هستهای پاکستان را باید از نزدیک زیر نظر داشته باشند.
مذاکره با طالبان
مذاکرات زلمیخلیلزاد، نمایندهی خاص وزارت خارجهی امریکا با طالبان، یکی از محورهای مهم مخالفت در میان اعضای رهبری حکومت ترمپ بوده است. بولتون میگوید که وزیر خارجه مایک پمپیئو حاضر نبود جزئیات مذاکرات خلیلزاد با طالبان را برای او و دیگر اعضای ارشد حکومت ترمپ افشا کند و همیشه کوشش میکرده است کمترین معلومات ممکن را در جلسات که خود ترمپ حضور نمیداشت، بیرون دهد. بولتون میگوید از این رفتار پمپئیو دلگیر نمیشده است، چون «به هر صورت دیپلوماسی در افغانستان اهمیت چندانی ندارد و استراتژی نظامیحرف آخر را میزند».
جان بولتون در ادامهی همین بخش میگوید که او و شناهان، وزیر دفاع پیشین امریکا، هردو نگرانیهای خود را با مایک پمپیئو در مورد این که «خلیلزاد بیش از حد به طالبان امیتاز میدهد»، در میان گذاشتهاند. اما پمپیئو دیدگاه بولتون را رد کرده بود.
بولتون میگوید که وزارت خارجه برای به دست آوردن یک موافقتنامه، حاضر بود «تن به هرنوع معاملهای» با طالبان بدهد، در حالیکه طالبان حاضر به «هیچ نوع نرمش» نبودهاند.
در کنار روش مذاکرات، نکتهی مورد اختلاف دیگر سرنوشت حضور نظامیان امریکایی پس از توافق با طالبان بوده است. در حالیکه مایک پمپیئو و خلیلزاد به دنبال خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان بودهاند، مایک اسپر، وزیر دفاع امریکا، روی حفظ نیروهای مبارزۀ ضد تروریزم در افغانستان تاکید داشته است. راه حل پیشنهادی بولتون این بوده که خلیلزاد باید رضایت طالبان را برای حضور نیروهای ضد تروریزم امریکا، «در چارچوب یک ماموریت جدید و پس از پایان ماموریت فعلی نیروهای امریکایی»، به دست بیاورد. ظاهراً خلیلزاد با این طرح موافق بوده است.
در جریان مذاکرات خلیلزاد با طالبان، رئیس جمهور غنی و رئیس اجرائیۀ پیشین عبدالله عبدالله، هردو زیر فشار قرار داشتند که چرا متنی که امریکا و طالبان "در اصول" روی آن توافق کرده اند را در اختیار ندارند. این موضوع، بارها به عنوان نشان از ضعف رهبران حکومت وحدت ملی، به رخ آنها کشیده شده بود. شاید برای مخاطبان در افغانستان جالب باشد بدانند که حتا مشاور امنیت ملی امریکا نیز این متن را در اختیار نداشته است. او میگوید که خلیلزاد ابتدا از او خواسته بود که متن توافقنامه را ظرف چند دقیقه مطالعه کند و به او برگرداند، اما بولتون این پیشنهاد خلیلزاد را رد کرده و میگوید: «متنی را که شما ده ماه رویش کار کردهاید، نمیتوانم در ده دقیقه بخوانم».
بولتون میگوید از خلیلزاد پرسیده که «منطق این همه پنهانکاری چیست؟» اما خلیلزاد به این سوال پاسخ نداده است، «گمان میکنم او نیز نمیدانست که چرا باید زیر این همه قیودات پمپیئو کار کند».
منظور ترمپ از کشتن ۱۰ میلیون نفر چه بود؟
ترمپ بارها از تواناییِ خود برای پیروزی در جنگ افغانستان سخن گفته و تأکید کرده است که نمیخواهد ۱۰ میلیون نفر را بکشد. در رسانههای افغانستان، گمانهزنیهای فراوانی در مورد معنای دقیق این سخنان ترمپ و این که هدفش از این ۱۰ میلیون نفر کیست، به راه افتاد. حالا در روایت بولتون این موضوع روشن شده است. ترمپ در یکی از جلسات با اعضای شورای امنیت ملیاش، گفته است: «این پیامم را دوست دارم. اگر آنها بالای ما حمله کنند، ما تمام ملتشان را نابود میکنیم. البته نه با سلاح اتمی». در جای دیگر نیز میگوید که «اگر آنها [طالبان] باز به ما حمله کنند، کشورشان را پارچه پارچه میکنیم».
«طالبان را به واشنگتن بیاورید»
در ۳۰ اگست ۲۰۱۹ جلسهی حساسی در مورد مذاکرات با طالبان برگزار میشود که خلیلزاد از طریق ویدیوکنفرانس از دوحه و جان بولتون از وارسا به آن وصل بودهاند. بولتون میگوید بحث با این جملۀ ترمپ که «طالبان فقط سرزمین خود را پس میخواهند» آغاز شد و بعد رئیس جمهور غنی را با رئیس جمهور پیشین کرزی و میزان داراییهای آنها به اشتباه گرفت و از فساد موجود در حکومت افغانستان انتقاد کرد.
ترمپ از پیامدهای یک توافق سیاسی با طالبان و واکنشهای داخلی، نگران بوده و سوال همیشگی خود را پرسیده: «با این توافق چقدر بد به نظر خواهم رسید؟» بعد پرسیده است: «آیا این توافق پایدار خواهد بود؟» بولتون در جواب گفته است که «فکر نمیکنم، چون طالبان به تعهدات خود عمل نخواهند کرد و همه این را میدانستند».
بلافاصله، باوجود اینهمه سوال و نگرانی، ترمپ ناگهان میگوید: «میخواهم با طالبان گپ بزنم. آنها را به واشنگتن بیاورید». سپس از مایک پنس، معاون ریاست جمهوری امریکا میپرسد که او چه فکر میکند. پنس محتاطانه میگوید «پیش از آنکه تصمیم بگیریم، باید در این مورد تأمل کنیم. آنها مردم خود را سرکوب و شکنجه کردهاند. آیا آنها واقعاً تغییر کرده اند؟».
پس از بحثی کوتاه ترمپ میگوید که «میخواهم غنی و طالبان هردو اینجا باشند. پیش از این که [موافقتنامه] امضا شود، باید این کار را بکنیم. میخواهم [آنها را] پیش از امضا ببینم. تماس تلفونی کافی نیست». خلیلزاد در پاسخ میگوید: « آنها از آمدن خیلی خوش خواهند شد».
متعاقباً ترمپ از جان بولتون میپرسد: «هی، جان، تو چه فکر میکنی؟» جان بولتون که ظاهراً نگران امنیت جان ترمپ و انتقال مواد انفجاری از سوی طالبان در چنین ملاقات است، در جواب میگوید: «من مشکلی ندارم، اما آنها باید پیش از ملاقات با شما از بزرگترین آهنربای جهان بگذرند». ترمپ با تائید میگوید: «همچنان [پس از آزمایش] کیمیاوی».
البته پس از حملهی ماه سپتامبر طالبان که در آن یک افسر امریکایی کشته شد، ترمپ خود در یک پیام تویتری برنامهی دیدارش با طالبان را افشا و لغو کرد.
جان بولتون پیش از امضای موافقتنامه میان امریکا و طالبان در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، به دلیل تفاوت نظر با دونالد ترمپ کاخ سفید را ترک کرد. اما حرف آخرش در مورد افغانستان این است که «مسئولیت هرنوع شکستسیاسی و نظامیبه دوش شخص ترمپ خواهد بود».
از این بخشهای کتاب بولتون بر میآید که او دونالد ترمپ را فاقد هرنوع برنامه و استراتژی منظم برای طولانیترین جنگ امریکا معرفی میکند.
از سوی دیگر، برای ناظران پوشیده نیست که آقای بولتون همواره طرفدار گسترش حضور نظامیامریکا بوده و به عنوان یک چهرهی «جنگطلب» شهرت داشته است. دونالد ترمپ در واکنش به کتاب بولتون گفته است که «شاید بولتون یگانه کسی است که هرگز نمیخندد». ترمپ، بولتون را یک «دیوانه» خوانده است.