خانوادهٔ ادبیات فارسی دری و ادبیات پشتوی افغانستان با مرگ اسدالله حبیب و صالح محمد زیری داغ دار شد.
اسدالله حبیب بیدل شناس، شاعر و داستان نویس بهنام ادبیات فارسی دری وصالح محمد زیری ادیب و نویسنده زبان پشتو و سیاستمدار پیشین هر دو یکی پی دیگری چشم از جهان پوشیدند.
اسدالله حبیب در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در شهر میمنهٔ ولایت فاریاب تولد شد. آقای حبیب نویسنده، شاعر و استاد پوهنتون کابل، تحصیلاتاش را تا مقطع دوکتورا در ادبیات فارسی دری به پایان رسانید و پس تحولات سیاسی درسال ۱۳۷۱ افغانستان را ترک کرد و به آلمان رفت.
اسدالله حبیب در آلمان ضمن ادامهٔ نویسندگی و سرودن شعر، بیدل شناسی را نیز آغاز کرد و چندین کتاب نیز در این مورد نوشته است.
آقای حبیب در چهار سال گذشته با بیماری قلبی دست و پنجه نرم میکرد که سرانجام روز جمعه جانش را به حق سپرد.
امین حبیب برادر او از زحمات او برای ادبیات فارسی دری افغانستان به رادیو آزادی قصه میکند.
« من ضایعهٔ فوقالعاده بزرگ میدانم من در زندگیاش بارها ناوقتها شب هم شده پشت کمپیوتر نشسته و مصروف کارهای عملی خود بوده، و این کارها برای مردم بوده، به نظر من یک ضایعهٔ بزرگ است.»
اسد الله حبیب استاد پوهنتون کابل و بیدل شناس معروف بود
بيدل شاعر زمانه ها، راه گورکی، ادبيات دری درنيمۀ نخستين سدۀ بيستم، ويژگی های داستانی شاهنامه، بيدل و چهار عنصر و دورهای امانی از اثرهای ماندگار اسدالله حبیب است.
اسدالله حبیب ضمن مصروفیت در ادبیات در سیاست نیز در زمان خودش سهم فعال داشت.
او درسال ۱۳۴۶ نخست عضويت اصلی حزب دموکراتيک خلق افغانستان را حاصل و سپس درسال ۱۳۶۵بحيث عضو کميته مرکزی آن حزب انتخاب گرديد.
در همین حال، صالح محمد زمری نویسنده و شاعر ادبیات پشتو و سیاستمدارپیشین نیز روز پنجشنبه به سن ۷۸ سالگی به اثر بیماری که داشت در بریتانیا درگذشت.
آقای زیری متولد سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی در ولایت کندهار است.
صالح محمد زیری نویسنده و مبارز سرشناس افغانستان
او درکنار نویسندگی و شاعری در ادبیات پشتو، فعالیتهای سیاسی نیز داشت و درسال ۱۳۵۷ پس از به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عنوان وزیر زراعت و سپس وزیر صحت عامه گماشته شد.
او بنابر بر فعالیتهای سیاسیاش در حکومتهای مختلف چندین بار به عنوان زندانی سیاسی دربند بود و در حین جنگهای داخلی و پس از کشته شدن همسر ودو فرزندش توسط افراد مسلح٬ به بریتانیا پناهنده شد و در همانجا جان باخت.
نجیبه کسرایی دختر آقای زیری در مورد او به رادیو آزادی آزادی گفت.
« مه کم دیدیم کسی را که از هیچ کسی تنفر نداشته باشد، در یک جایی از کتاب نیمقرنش از زندان بان تعریف کرده که یک انسان قد بلند و زیبا روی بود، و برشگفتم که از کسی که شما را شکنجه میکرد تعریف کردین گفت بدون چیزی نوشته کرده نمیتوانم، و پسان در کتابش نوشته میکند مه با شکنجهگرم دوست شدم یعنی با هرکسی خُرد و بزرگ زود ارتباط برقرار میکرد.»
به گفتهٔ خانم کثرایی، پدرش پس از مرگ مادر، برادر و خواهرش ۱۵ کتاب را نوشت که مشهور ترین آن کتاب "خاطرات نیم قرن" است.