این دود سیه فام كه از بام وطن خاست
از ماست كه بر ماست
وین شعله سوزان كه برآمد ز چپ و راست
از ماست كه بر ماست
اسلام گر امروزچنین زار و ضعیف است
زین قوم شریف است
از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست
ازماست كه بر ماست
شنوندهء عزیز مقدم تان، در برنامهء «از ماست که برماست» یک بار دیگر خوش و خجسته باد!
در این برنامه بازهم به حس مسوولیت پذیری پرداخته، این نکته مطرح می شود، چرا عادت و انتظار براین است که همهء کار ها را دیگران برای ما انجام دهند و ما خود در بهبود زنده گی خود چه کرده می توانیم؟
این پرسش که چرا «ازماست که برماست» بار دیگر مطرح می شود.
در این برنامهء باز هم از خانه و کوچهء خود می آغازیم.
در مورد اهمیت تعلیم و تربیه خیلی گپ ها گفته شده است. در افغانستان کمتر شاعر و نویسندهء را می یابیم که به این نکته نه پرداخته باشد. از آوان کودکی در مورد اهمیت علم و دانش به ما گفته شده است و ما هم ارزش و اهمیت آن را به اطفال خود قصه می کنیم. عده یی گامی فرا تر نهاده، تعلیم و تربیه و مکتب رفتن را حتی یک شرط از آدم شدن دانسته اند. بار ها شنیده ایم که می گویند: «هرکه مکتب رفت آدم می شود.»
در مورد این که آیا همهء مکتب رفته ها آدم شده اند، باشد برای بعد...!
ولی وضعیت تعلیم در افغانستان چگونه می باشد؟
برخورد مکتب رفته ها و غیر مکتب رفته ها با مکاتب چگونه است؟
در مورد اهمیت مکاتب و مراکز تحصیلی همشهریان چه می گویند؟
از گذشته ها وضعیت تعلیم و تربیه در افغانستان با دشواری های مواجه بوده است ولی در دههء که گذشت وضعیت تغییر قابل ملاحظهء کرده است، دروازه های مکاتب بروی ملیون ها فرزند افغان باز شد. در اکثر مناطق عطش برای آموزش به حدی است که در زیر آفتاب سوزان، در عدم موجودیت تعمیر، میز و چوکی، حتی خیمه و معلم مسلکی، کودکان، جوانان و نو جوانان در آرزوی فرا گیری علم و دانش روی خاک زانو می زنند و می آموزند.
ولی اهریمن جهل و سیاهی تحمل دیدن روشنایی را در افق معارف افغانستان ندارد. با سوختاندن مکاتب تازه اعمار شده، مسموم ساختن و تیزاب پاشی ها به دهشت افکنی در بین شاگردان می پردازند. با دریغ و درد که در برخی مناطق افغانستان چنانچه در ولایت غزنی شاهد آن بودیم، شاگردان را بی رحمانه سر بریده اند. جالب آن که این عمل را آن های انجام می دهند که خودرا طالب علم می نامند.
مردم در این زمینه چه آرزو های دارند؟
اگر سر به گریبان خم شود، این نکته آشکار می شود که متاسفانه تخریب مکاتب و تلاش به خاطر در تاریکی نگهداشتن مردم افغانستان نیز توسط فرزندان خود این ملت صورت می گیرد و بر ماست که با علاقه به طلوع خورشید معرفت در افق زنده گی فرزندان مان، خود باید در مقابل ظلمت ایستاده، طرق جلوگیری از پیروزی آن را در زوایای حیات خود و فرزندان مان، بیابیم.
آری!
من از بیگانه گان هرگز نه نالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
از ماست كه بر ماست
وین شعله سوزان كه برآمد ز چپ و راست
از ماست كه بر ماست
اسلام گر امروزچنین زار و ضعیف است
زین قوم شریف است
از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست
ازماست كه بر ماست
شنوندهء عزیز مقدم تان، در برنامهء «از ماست که برماست» یک بار دیگر خوش و خجسته باد!
در این برنامه بازهم به حس مسوولیت پذیری پرداخته، این نکته مطرح می شود، چرا عادت و انتظار براین است که همهء کار ها را دیگران برای ما انجام دهند و ما خود در بهبود زنده گی خود چه کرده می توانیم؟
این پرسش که چرا «ازماست که برماست» بار دیگر مطرح می شود.
در این برنامهء باز هم از خانه و کوچهء خود می آغازیم.
در مورد اهمیت تعلیم و تربیه خیلی گپ ها گفته شده است. در افغانستان کمتر شاعر و نویسندهء را می یابیم که به این نکته نه پرداخته باشد. از آوان کودکی در مورد اهمیت علم و دانش به ما گفته شده است و ما هم ارزش و اهمیت آن را به اطفال خود قصه می کنیم. عده یی گامی فرا تر نهاده، تعلیم و تربیه و مکتب رفتن را حتی یک شرط از آدم شدن دانسته اند. بار ها شنیده ایم که می گویند: «هرکه مکتب رفت آدم می شود.»
در مورد این که آیا همهء مکتب رفته ها آدم شده اند، باشد برای بعد...!
ولی وضعیت تعلیم در افغانستان چگونه می باشد؟
برخورد مکتب رفته ها و غیر مکتب رفته ها با مکاتب چگونه است؟
در مورد اهمیت مکاتب و مراکز تحصیلی همشهریان چه می گویند؟
از گذشته ها وضعیت تعلیم و تربیه در افغانستان با دشواری های مواجه بوده است ولی در دههء که گذشت وضعیت تغییر قابل ملاحظهء کرده است، دروازه های مکاتب بروی ملیون ها فرزند افغان باز شد. در اکثر مناطق عطش برای آموزش به حدی است که در زیر آفتاب سوزان، در عدم موجودیت تعمیر، میز و چوکی، حتی خیمه و معلم مسلکی، کودکان، جوانان و نو جوانان در آرزوی فرا گیری علم و دانش روی خاک زانو می زنند و می آموزند.
ولی اهریمن جهل و سیاهی تحمل دیدن روشنایی را در افق معارف افغانستان ندارد. با سوختاندن مکاتب تازه اعمار شده، مسموم ساختن و تیزاب پاشی ها به دهشت افکنی در بین شاگردان می پردازند. با دریغ و درد که در برخی مناطق افغانستان چنانچه در ولایت غزنی شاهد آن بودیم، شاگردان را بی رحمانه سر بریده اند. جالب آن که این عمل را آن های انجام می دهند که خودرا طالب علم می نامند.
مردم در این زمینه چه آرزو های دارند؟
اگر سر به گریبان خم شود، این نکته آشکار می شود که متاسفانه تخریب مکاتب و تلاش به خاطر در تاریکی نگهداشتن مردم افغانستان نیز توسط فرزندان خود این ملت صورت می گیرد و بر ماست که با علاقه به طلوع خورشید معرفت در افق زنده گی فرزندان مان، خود باید در مقابل ظلمت ایستاده، طرق جلوگیری از پیروزی آن را در زوایای حیات خود و فرزندان مان، بیابیم.
آری!
من از بیگانه گان هرگز نه نالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد