لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
سه شنبه ۲۳ ثور ۱۴۰۴ کابل ۰۶:۲۲

خود مانع پیشرفت خود


این دود سیه فام كه از بام وطن خاست از ماست كه بر ماست
وین شعله سوزان كه برآمد ز چپ و راست از ماست كه بر ماست
اسلام گر امروزچنین زار و ضعیف است زین قوم شریف است
از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست ازماست كه بر ماست


شنوندهء عزیز در برنامهء «از ماست که برماست» مقدم خوش و خجسته باد!
طوری که در برنامه های گذشته نیز یاد آور شدیم اینک بازهم به کمک شما تلاش می شود، این پرسش که چرا «ازماست که برماست» یک بار دیگر مطرح شود.
در این برنامه روی این مساله که چرا حس مسوولیت پذیری ما امروز بیشتر ازهر زمان دیگر تا حدی غیر قابل تصور کاهش یافته است و بیشتر بر خود و نقش «من» در رویداد ها و حوادث مکث می شود. تا روی انتظار و توقع از دیگران!
چرا همیشه در همهء موضوعات همه بجز از شخص خود ما مقصر دانسته می شوند. بدون اینکه نقش، وظیفهء و مسوولیت انفرادی خود ما در نظر گرفته شوند.؟
چرا عادت بر اینست که همهء کار ها را دیگران برای ما انجام دهند؟
چرا همیشه در انتظار و توقعات بی شمار از دیگران؟
در برنامه های گذشته از آسمان تا ریسمان، از غارت و انهدام موزیم ها، محو ارزش های فرهنگی، ویرانی و تباهی شبکهء برق و تلیفون در افغانستان و بالاخره از حفظ الصحه و نظافت حرف های گفته شد.
هدف اینست، که خود سر به گریبان تفکر خم کرده این برنامه را شکل دهید. خوشبختانه یک ایمل در هفته که گذشت از یک شنوندهء رادیو آزادی دریافت کردیم که نگاشته جالبی با آن ضمیمه شده بود. اینک خالی از لطف نه خواهد اگر با شما نیز تقسیم شود:
یک روز وقتى مامورین به دفتر رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود:
«ديروزشخصی که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود، درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازهء که ساعت ١٠ در سالون جلسات برگزار مي شود، دعوت مى کنيم.»
در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکاران شان ناراحت شدند. اما پس از مدتى، کنجکاو شدند، بدانند کسى که مانع پيشرفت آن ها در اداره مى شد کی بوده است؟
اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان اداره را ساعت١٠ به سالون جلسات کشانید….
رفته رفته جمعيت زياد مى شد و با آن میزان هيجان نیز بالا مى رفت. همه پيش خود فکر مى کردند:
اين شخص کی بود که مانع پيشرفت ما در اداره می شد؟
به هر حال هر که بود، خوب شد که مرد!

کارمندان دریک صف منظم قرار گرفتند و يک يک نزديک تابوت مى رفتند. وقتى به داخل تابوت نگاه مى کردند، از دیدن آن چه که در داخل تابوت بود ناگهان خشک بر جایشان مىایستادند ، چهره ها در هم می رفت و از تعجب زبانشان بند مىآمد.
داخل تابوت آيینه اى قرار داشت و هر کس که به درون تابوت نگاه مى کرد، تصوير خود را در آن مى ديد.
نوشتهاى به اين مضمون در کنار آیينه قرار داشت:
«تنها يک نفر وجود دارد که مى تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى جز خود شما نيست. شما تنها کسى هستيد که مى توانيد زنده گى تان را متحول سازید. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد بر روى شادى ها، تصورات و موفقيت هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مى توانيد به خودتان کمک کنيد…
زنده گى شما وقتى که ریيس تان، دوستان تان، محل کارتان و حتی شريک زنده گى تان تغيير کند، دستخوش تغيير نمى شود.
زنده گى شما تنها فقط وقتى تغيير مى کند که شما خود تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد، باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسوول زنده گى خودتان مى باشيد. »

آری شنوندهء گرانقدر!
این شمایید که مسوول زنده گی تان بوده، قادر هستید که آنرا تغییر دهید. پس مسوول همهء آن چه که انجام می دهید و تا اندازهء هم مسوول آن چه که در اطراف شما اتفاق می افتد، نیز می باشید.
به ما نامه بنویسید، ایمل ارسال کنید و اندیشه هایتان را با ما قسمت کنید.
از کجا شخصی که مانع پیشرفت من و شما نیز شده است، کسی جز شخص شما و من نه باشد:
از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست
«ازماست كه بر ماست»

XS
SM
MD
LG