زنان در روستاهای کشور یکی از بخشهای عمده توسعه اقتصادی و اجتماعی در جامعه هستند.
بسیار از زنان در روستاهای افغانستان در کنار پرورش فرزندان خود، برای چرخش زندگی ناگذیر اند که در بیرون از خانه کارهای شاقه نیز انجام دهند.
فاطمه ۳۵ ساله یکی از این هزاران زن در کشور است.
فاطمه مادر ۷ فرزند است و در قریه دور دست جوقوول ولسوالی ورس بامیان زندگی میکند. او روزانه صبح وقت، بعد از انجام کارهای خانه با شوهرش راهی دامنه کوهها میشود، جایی که در فصل بهار گندم للمی کاشته و اکنون موقع برداشت آن رسیده.
فاطمه میگوید٬ مجبور است که سختیهای بی شمار را تحمل کند، تا در کنار شوهرش برای فرزندان خود لقمه نانی پیدا کند: "صبح وقت از خواب بیدار میشم نان پخته میکنم باز طفل ام در بغل میروم در کوه گندم للمی درو میکنم. در آنجا مواشی را میبرم هم چوپانی میکنم هم گندم درو میکنم. شب باز طفل خوده بغل کرده پس میایم کارهای خانه را میکنم. این کار برایم خیلی سخته هم طفلهایم گریه میکند هم خودم سر سن رفتم، اگر نکنم اولادها گرسنه میمانند."
فاطمه میگوید در طول سال با همین سختیها دست به گریبان است. در فصل بهار کشت و آبیاری مزرعه،کاری را که یک دهقان باید انجام دهد، در تابستان هم جمعآوری علف برای مواشی.
اما این دشواریها در فصل خزان با برداشت حاصلات گندم هم برای فاطمه به پایان نمیرسد، بلکه او خود را برای کار و جنجالهای زندگی در فصل دیگری آماده میکند.
فاطمه میگوید: "این کارهای ما یک ماه مانده باز کار زمستان می آید. زمستان منطقه ما برفگیر است، برف جارو میکنیم و علف را که در بهار جمع کردیم به گاو گوسفند میدهیم."
در میان این همه مشکلات، تنها آروزی فاطمه داشتن سهمی از خانه شوهر و حساب نتیجه کار را که میکند به پای خودش است: "فقط آرزویم همین است که تنها کارهای خانه را انجام بدهم و همین قدر که زحمت میکشیم شوهرم حساب بگیرد."
شمار زیاد از زنان روستایی افغانستان مثل فاطمه نقش بارز در توسعه و اقتصاد خانوادهها دارند، اما همیشه گمنام باقی ماندهاند.
بنظر میرسد که تحولات در کشور هم خالی از تاثیرات بر زندگی و رشد این زنان نیست.
فاطمه میگوید که پس از حاکمیت طالبان در افغانستان با همهی این تلاشها در کنار شوهرش، هم نمیتواند مصرف خانواده ۹ نفری اش را تامین کند.
به گفته او٬ حالا ناگزیر است که بیشتر از پیش مشکلات را تحمل کند.
در همین حال حکیمه علیزاده٬ فعال حقوق بشر میگوید که عدم تحصیلات ابتدای و بی توجهی به بهبود امکانات و توسعه روستاها سبب شده که بیشتر زنان کارهای شاقه انجام دهند.
بانو علیزاده گفت: "این مسئله باعث میشود که حجم بزرگ از کار بوجود بیاید. من خودم دیدم که یک زن روستایی ساعات خواب خیلی کمی دارند. من خودم دیدم که در یکی از قریهها یک خانواده دخترهای خود را سالانه در برابر ۱۵ هزار افغانی به چوپانی میفرستاد که برعلاوه این مشکلات خیلی تهدیدات دیگر هم متوجه شان بود."
به گفته خانم علیزاده فقر در روستاها گذشته از این مشکلات، سبب شده که خانوادهها زنان را از دسترسی به حقوقشان نیز محروم کنند.
او میافزاید که با آگاهیدهی همهجانبه در قریهها و روی دست گرفتن برنامههای انکشافی میتوان وضعیت زنان در روستاها را بهبود بخشید.